به گزارش سایت خبری مدآرا؛ روز گذشته اخباری مبنی بر استعفای محمدرضا عارف از ریاست شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان شنیده شد. آنچه مشخص است عارف از مدتها پیش و در اسفندماه ۹۸ از ریاست این شورا استعفا داده اما این موضوع رسانهای نشده بود. همین اتفاق بود که سبب شد تا عنوان شود اعلام پایان ماموریت یک تشکیلات مدلهای متفاوتی دارد و اصلاحطلبان با این شوک به نحوی به تشکیل پارلمان اصلاحات نزدیکتر شدند. از سوی دیگر برخی معتقدند که استعفای عارف دلیل بر انحلال شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است زیرا هیاترئیسه را اعضای شورا تعیین میکنند و استعفای نائبرئیس و حتی رئیس شورا نمیتواند حکم به انحلال شورا باشد. شورایعالی کاملا قانونی همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد و تمام مجوزهای لازم را از وزارت کشور دارد. یک ایراد کوچک کمیسیون ماده احزاب وجود داشت که آن هم حل شد. آنچه سبب شده است این شائبهها تقویت شود به نظر میرسد ماهی گرفتن برخی رسانهها از وضعیت گلآلود و کرونایی کشور است؛ زیرا شرایط کرونایی باعث تعطیلی جلسات شورای عالی اصلاحات شد. البته این امکان وجود داشت که مثل شورای هماهنگی با تعداد کمتر از ۵۰ نفر جلسات برگزار شود اما به نظر میرسد زمانی که موسوی لاری استعفا داد، عارف به گونهای دچار نوعی بیانگیزگی شد. این عدم عکسالعمل مناسب بود که سبب شد تا چنین شایعاتی مطرح شود؛ شایعاتی که در ماههای منتهی به انتخابات ۱۴۰۰ نمیتواند خوشایند باشد. در راستای بررسی این مسائل «آرمان ملی» گفتوگویی با سهیلا جلودارزاده، نماینده دوره دهم مجلس داشته است که در ادامه میخوانید.
حرکت به سوی پارلمان اصلاحات میتواند نتایج خوبی به همراه داشته باشد؟
طبیعی است که با توجه به شرایط کشور یک ساختار متفاوت و جدیدی در خصوص جبهه اصلاحات صورت گیرد. این ساختار جدید میتواند پارلمان اصلاحات باشد اما در شرایطی که اصلاحات منشور و میثاقی مشخص تدوین کرده باشند؛ میثاقی که متناسب با شرایط کشور و مورد اتفاق همگان باشد. در صورتی که این میثاق وجود نداشته باشد احزاب اصلاحطلب و شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات در آن پارلمان نیز با مشکل مواجه خواهند شد. اگر قرار باشد همچون برخی از احزاب اصلاحطلب که یک شاخه آن جدا شده و به محلی برای انتصابات جدید تبدیل شده است فایدهای ندارد. کشور ما امروز به این جداییها نیاز ندارد بلکه به یک صدای رسا و توام با عدالت و توسعهگرا نیاز دارد تا کشور را به سمت مسیر صحیح هدایت کند. امروزه تاثیر مدیریت فرهنگی کشور روی ۵۰ درصد مردم ناکارآمد است و در روزهایی نیز که کرونا سبب شده اختلالات بیشتری در این عرصه ایجاد شود اما در مجموع اینکه جامعه با توجه به تغییر و تحولات جهانی مدیریت شود که بتواند ماندگار باشد نیازمند این است که در مورد آن فکر شود و نخبگان در مورد آن تصمیمگیری کنند و هر ساختاری در ادامه تشکیل میشود با یک نیت صحیح پایهگذاری شود. برای مثال، ترکیب پارلمان اصلاحات باید ترکیبی از جوانی و تجربه باشد و صرفا به یک طرف کشانده نشویم و از مقولات دیگر غافل شویم. اندیشه و خرد باید در اصلاحات و تغییرات ارتقا یابد، آنگاه میتوان با توجه به شرایط کشور با یک برنامه میشود اعتماد مردم را از این طریق جلب کرد.
آیا استعفای عارف میتواند به عنوان یک شوک عمل کند؟
عموما یک فرد نمیتواند تا حدود زیادی تاثیر بگذارد. ماهیت یک جبهه است که به افراد توان و انرژی و قدرت مانور میدهد. اگر یک جبهه ضعیف باشد، هر شخص کاریزمایی که در راس آن قرار گیرد باز هم موفقیتی حاصل نمیشود. بنابراین جبهه اصلاحات نباید متکی به فرد باشد و باید پایهها و ساختار خود را تقویت کند و با تکیه به مردم از درون خود را بازسازی و قدرتمند کند. این امری است که امروز اصلاحات باید به سمت آن حرکت کند و این یک امر اجتنابناپذیر است.
این تغییر و تحولات در عرصه شورای سیاستگذاری اصلاحات چه تاثیری بر عرصه سیاسی این جبهه میگذارد و آیا باز هم به سمتی این جبهه حرکت میکند که مجبور میشود به ائتلاف در انتخابات روی آورد؟
این تغییر و تحولات میتواند مثبت باشد و سنگ بنای عمیقی برای جبهه اصلاحات باشد تا با عملکرد صحیح کشور را از این سختیها عبور دهد. هیچوقت برای این اقدامات دیر نیست. هدف نباید پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ باشد. هدف باید یک سنگبنای اصولی و قوی باشد تا مردم را به سمت اهداف متعالی هدایت کند. اصلاحطلبان در عرصه انتخابات ۱۴۰۰ باید از تجربیات گذشته بهخوبی استفاده کنند. من مخالف ائتلاف نیستم و حتی به نحوی موافق ائتلاف در انتخابات هستم اما بدون بنای مستحکم نیز ائتلافهای قدرتمند نتیجه نمیدهد. اگر این سنگبنای مستحکم در مجلس ششم وجود داشت و مجموعه مواضع جبهه مدون و اصولی ترسیم میشد هیچگاه آن اختلافات و تفرقهها به وجود نمیآمد. همین اتفاق بود که سبب شد مردم اعتماد خود را نسبت به اصلاحطلبان از دست بدهند. در آن دوران جبهه اصلاحات بر قوه مقننه و مجریه حاکم بود و امورات میتوانست به خوبی اجرا شود. آفت اول این حوزه روزمرگی بود که سبب شد تا نتیجه حاصل نشود. در دوران دولت اصلاحات بسیاری از قرضها پرداخت شد و صندوق ذخیره ارزی در حالت خوبی قرار گرفت و در روابط خارجی نیز موفق عمل کردیم و حتی آگاهی مردم در آن برهه زمانی تا حدود زیادی ارتقا پیدا کرد. عدم انسجام فکری میان اصلاحطلبان بود که سبب شد تا شکست حاصل شود. در دوره دوم انتخابات شوراها بود که اختلافات و قدرتخواهیها این وضعیت را با چالش مواجه کرد.