مرحوم ابالفضل زرویی نصرآباد، وقتی میخواست مثنوی دلنشین «مشتی حسن چای و سماورت کو؟» ناظر به شرایط نامطلوب ایجاد شده در جامعه را در محضر رهبر انقلاب بخواند، پیش از خواندن شعر عذرخواهی کرد، از این جهت که درد را گفته اما درمان را نه! «قربون اون دِلایِ تک سرنشین» در آن مثنوی یک مصرع […]
مرحوم ابالفضل زرویی نصرآباد، وقتی میخواست مثنوی دلنشین «مشتی حسن چای و سماورت کو؟» ناظر به شرایط نامطلوب ایجاد شده در جامعه را در محضر رهبر انقلاب بخواند، پیش از خواندن شعر عذرخواهی کرد، از این جهت که درد را گفته اما درمان را نه! «قربون اون دِلایِ تک سرنشین» در آن مثنوی یک مصرع عالی بود، اما با این حال پیشاپیش عذرخواهی کرد.
به گزارش گروه تحلیل خبر سایت خبری مدآرا، نسبت به برخی آثار هنری به خصوص فیلمهای سینمایی مواضع متفاوتی از سوی صاحبنظران اتخاذ میشود. بعضا دیده میشود که برخی صاحبنظران هم میگویند، یک فیلم سینمایی با نشان دادن آسیبهای اجتماعی و اخلاقی، این پیام را به جهانیان میدهد که ایران محیطی تاریک است و مردمش به راحتی مرتکب جرائم وحشتناک میشوند. این نظرات را قبول ندارم. زیرا معتقدم کسی که با یک فیلم دو ساعته نظرش نسبت به یک ملت و کشوری که چند هزار سال تمدن دارد، «کن فیکون» شود یا اینکه تنها مبنای بینش این افراد نسبت به آن ملت و کشور یک فیلم سینمایی باشد، همان بهتر که نظرش نسبت به کشور ما مثبت نباشد یا حداقل اینکه ما نباید مخاطب خود را این افراد قرار دهیم و برای جلب نظر مثبت آنها تلاش کنیم.
نگارنده به هیچ روی با تولید آثار صرفا منفی موافق نیست. اما اگر یک فیلم، شعر یا هر اثر هنری دیگری، سیاهیهای جامعه را نشان داد، نباید خالق آن اثر را به سیاهنمایی متهم کرد، زیرا در هر جامعهای سیاهی وجود دارد و بخشی از رسالت هر هنرمندی رفع این سیاهیهاست. پُر واضح است که برای مطلع کردن متنفذین خاص و عام جامعه، در راستای رفع این سیاهیها باید اثری خلق شود که توجهات را جلب کند.
هرگز با واژه سیاهنمایی موافق نبودهام. اما بهتر میدانم که خالقان آثار هنری که نقاط تاریک جامعه را نشان میدهند، در همان اثر، راهکار نیز ارائه کنند یا به نحوی امید به اصلاح آن وضعیت نامطلوب را ایجاد کنند.
متاسفانه برای نگارنده توفیق تماشای فیلم «خانه پدری» حاصل نشد. اما معتقدم نمیتوان تولید کننده آن اثر را محکوم کرد به اینکه چرا سیاهیهای جامعه را نشان دادهای؟! در اوایل همین دهه نود خورشیدی، دختری ۱۷ ساله به نام عاطفه در شهرستان کنگاور (ولایت نگارنده) به دلیل اینکه با پسری نامحرم دوست بوده، توسط پدرش به قتل میرسد. این مثال را از این جهت بیان کردم که بگویم در اطراف ما موضوعاتی شبیه به داستان فیلم «خانه پدری» رخ داده است و چه بسا بازهم تکرار شود، اما نمیدانم آیا خالق «خانه پدری» توانسته راهکاری ارائه دهد یا امیدی را ایجاد کند که مخاطب پس از ترک سالن سینما، حالِ خوبی داشته باشد؟ نمیدانم!
اما هنرِ خالق یک اثر هنری این است که امید ایجاد کند یا امکان تغییرِ نامطلوبات در جامعه را قابل تحقق نشان دهد تا به مخاطب، حالِ خوبی القا شود.
نگارنده برای ارزیابی یک اثر هنری خوب از این معیار استفاده میکند که آیا خالق آن اثر توانسته ایجاد امید کند یا خیر؟ آیا کارگردان یک فیلم یا شاعر یک شعر توانسته امکان تغییر نامطلوبات را به مخاطب القا کند یا خیر؟
مرحوم ابالفضل زرویی نصرآباد، وقتی میخواست مثنوی دلنشین «مشتی حسن چای و سماورت کو؟» ناظر به شرایط نامطلوب ایجاد شده در جامعه را در محضر رهبر انقلاب بخواند، پیش از خواندن شعر عذرخواهی کرد، از این جهت که درد را گفته اما درمان را نه! «قربون اون دِلایِ تک سرنشین» در آن مثنوی یک مصرع عالی بود، اما با این حال پیشاپیش عذرخواهی کرد. نکته جالب اینکه مقام معظم رهبری پس از استماع این شعر، شاید با توجه به صفایی که در شعر بود، ایرادی به صرفِ بیانِ درد در شعر وارد نکردند، گویی آنقدر شعر باصفا بود که سیاه نمایی در آن ندیدند. این شعر مصداق یک اثر هنری است که سیاهیهای جامعه را نشان داده اما پس از مواجهه با این اثر، ناامید نمیشوید.
در فیلم سینمایی «قصر شیرین» اثر رضا میرکریمی نیز با پدری به نام آقا جلال (حامد بهداد نقش وی را بازی کرده است) مواجه میشوید که اصلا تلاشی نمیکند تا نزدیکترین افراد خانواده خودش را نیز قانع کند. شاید لازم نمیدیده یا فواید آن را نمیدانسته. در نتیجه همین رفتارها همسرِ آقاجلال (یعنی شیرین) با بچههایش از مرد خانواده جدا زندگی میکنند. از طرف دیگر آقاجلال که نقش پدر این خانواده را بازی میکند، به دلیل اینکه یک بار تصادف کرده اما پس از تصادف محل تصادف را ترک میکند به حبس محکوم شده و زندانی میشود. در ادامه فیلم، همین آقاجلال وقتی با دو فرزند کوچکش چالشهایی را پشت سر میگذارد، به دنبال قانع کردن آنها میرود. حتی در یک سکانس به پسرش میگوید که در دوران کودکیاش خودش را از ترس خیس کرده! بنظر نگارنده اوج این فیلم، اصلاح آقا جلال بود؛ وقتی که در انتهای فیلم به دلیل زیر گرفتن یک حیوان با تشویق پسرش، از ماشین پیاده شد. در حالیکه قبلا همین فرد بابت کشتن یک انسان از ماشین پیاده نشده بود. به جرات میتوان گفت مخاطبان بعد از دیدن فیلم سینماییِ «قصرشیرین» احساس یأس نخواهند داشت.
مثال دیگری که میتوان از آن بعنوان یک اثر امید بخش نام بُرد، غزل مثنوی بَم، اثر حامد عسکری است. شاعر بَمی در این غزل مثنوی به بیان اتفاقات ناگوار پس از زلزله اشاره میکند. در این شعر با خواندن برخی ابیات، به سختی میتوان در برابر سرازیر شدن اشک مقاومت کرد. در ابتدای این اثر زیبای هنری، شاعر بیان میکند: «بنویسید زنی مُرد که زنبیل نداشت/ پسری زیر زمین بود و پدر بیل نداشت/ بنویسید که با عِطر وضو آوردند/ نعش دلدار مرا لای پتو آوردند/ بنویسید غم و خِشت و تگرگ آمده بود/ از در و پنجرهها ضجّهی مرگ آمده بود»
شاعر در پایانِ همین غزل مثنوی پس از ایجاد امید و امکان تغییر آن شرایط نامطلوب میگوید: «مثل ققنوس ز ما باز شرر خواهد خاست/ بَم همین طور نمیماند و بَر خواهد خاست/ بَم به امیّد خدا شاد و جوان خواهد شد/”نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد “»
با این اوصاف، اگر کیانوش عیاری هم توانسته در «خانه پدری»اش ایجاد امید کند و به مخاطب القا کند که امکان بهبود شرایط وجود دارد، بر او حرجی نیست و باید اثر هنری او را مورد تقدیر قرار داد اما اگر صرفا این فیلم مجالی برای به تصویر کشیدنِ فضایی سنگین یعنی «دخترکشی» است، میتوان گفت ساخت این صحنهها شاید هنر زیادی نخواهد و نگارنده بعنوان یک فرد از افراد جامعه، ارزشی برای چنین اثری قائل نیست، زیرا رسالت هنرمند به آن است که غبار از چهرهی مکدر جامعه بردارد و با زبان هنر بگوید، میتوان در این جامعه فعلی نیز خوب زیست، وگرنه دیگرانی هستند که غیر این را در بهترین پکیجها، به خورد مردم بدهند.
تحریریه سایت خبری مدآرا- احمد خزل