پِدرم را کُشتم چون زَن صیغهای گرفته بود / اعتراف به قتل بعد از ۵۰ روز
به خاطر کینهای که از پدرم به دل گرفته بودم سراغش رفتم و او را کشتم و جسدش را داخل چاهی که در حیاط ویلا بود، انداختم. بعد هم آثار جرم را از بین بردم و به خانه برگشتم. باور کنید قصدم کشتن او نبود و در این ۵۰ روز آنقدر کابوس دیدم و عذاب وجدان کشیدم که تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.