وضعیت اصلاحطلبان را در شرایط حاضر در جامعه چگونه میبینید و چه موانع و مشکلاتی برای این جریان در راستای انتخابات متصورید؟
موانع و مشکلات در انتخابات پیش رو به دو دسته تقسیم میشوند، یکسری موانع و مشکلات در حوزه نحوه مشارکت اصلاحطلبان در دو ساحت گزینششدن و گزینشگری تقریبا مستمر و دائمی است که از دیرباز مشکل و معضل اصلاحطلبان بوده است. یعنی موضوع بررسی صلاحیتها و گستره کاندیداهای مورد نظر اصلاحطلبان در انتخابات. این بحثی است که به شیوه برگزاری انتخابات باز میگردد که اصلاحطلبان همواره درباره آن سخن گفتهاند. بحث دوم این است که با توجه به فضای موجود حجم و گستردگی مشکلات بهوجود آمده در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آیا اصلاحطلبان میتوانند دوباره نیروهای خود را در انتخابات بسیج و جامعه را برای شرکت در انتخابات و رای دادن به گزینههای اصلاحطلب قانع کنند یا نه؟ این دو مشکلی است که به اردوگاه اصلاحطلبان بر میگردد و با آن مواجهند. البته بهنظر من عمدهترین مشکل اصلاحطلبان در حال حاضر ایجاد انگیزه برای مشارکت مردم در انتخابات است. بهنظر میرسد طرح برخی شعارهای کمتر دست یافتنی و همراهی کردن با بخشهایی از جامعه آسیب دیده شاید در کوتاهمدت همدردی، همراهی و همنوایی با مردم ایجاد کند اما در درازمدت پاسخگو نیست چون اصلاحطلبان یا با این شرایط نباید در انتخابات شرکت کنند یا اگر بخواهند شرکت کنند دچار تناقض و پارادوکس میشوند، چرا که مردم میگویند تا دیروز آنگونه سخن میگفتید، اما امروز برای شرکت در انتخابات لیست ارائه میکنید این به چه معنی است؟ لذا این تناقض اصلاحطلبان را دچار مشکل میکند. از این جهت معتقدم که اصلاحطلبان خیلی باید با مقوله انتخابات با احتیاط برخورد کنند و بهنحوی سخن نگویند که نتوانند به یک جمعبندی برسند. آنهایی که بحث مشارکت مشروط و ارائه لیست در این شرایط را مطرح کردند حدود و ثغور این طرح را به درستی مشخص نکردند که میتواند در آستانه انتخابات منجر به بروز شرطهای جدیدی از سوی جامعه مطالبهگر شود که حتی خود این افراد نیز نتوانند به این مطالبات پاسخ دهند. لذا بهنظرم این راه راهی است که گشودنش با اصلاحطلبان، اما مسدود کردنش با آنها نیست.
ارائه لیست در انتخابات مجلس تا چه میزان میتواند بر اقبال مردم به جریانهای سیاسی تاثیرگذار باشد؟
بهنظر من ماهیت و جنس انتخابات مجلس با ریاست جمهوری تفاوت بسیار دارد چراکه در شهرستانها و بهخصوص شهرهای کوچکتر کسی به لیست توجه ندارد. آنجا رقابتها منطقهای و متناسب با شرایط اقلیمی، قومی یا قبیلهای است. بنابراین عمومیت دادن و حالت تابو بخشیدن به این موضوع در کشور که ممکن است فقط در کلانشهرها موضوعیت داشته باشد، باید مقداری با احتیاط مطرح و حتی دنبال شود. انتخاب کردن و انتخاب شدن حق عمومی شهروندان است و اصلاحطلبان نباید مسیرهایی را باز کنند که منجر به کاهش انگیزه مشارکت برای توده مردم شود. این راهی است که گشوده شده تا همه مردم بتوانند در آن تحرک کنند و رفته و آمد داشته باشند. حال برخی حاضرند با شرایط در این مسیر رفت و آمد کنند و کسانی نیز ممکن است که نپسندند و بخواهند بدون شرط در این شرایط حرکت کنند. ما نباید مسیر گشوده شده برای انتخاب کردن و انتخاب شدن را کانالیزه کنیم و بگوییم باید اینگونه در این مسیر حرکت کنیم. این شعارها عمومی است و اصلاحطلبان و اصولگرایان نباید برای آن سرعتگیرهای خاص قرار دهند و دریچه گشوده شده انتخابات را بهنحوی بسته یا باز کنند که مطلوب توده مردم نباشد. لذا باید خیلی با احتیاط برخورد شود.
اخیرا رئیس دولت اصلاحات در دیدار با دانشجویان تاکید داشته که اگر شرایط برای ارائه لیست از سوی اصلاحطلبان مهیا نباشد اجباری به دادن لیست نیست؛ این رویکرد همان مشارکت مشروط را تقویت نمیکند؟
من معتقدم که این اتوبان باز است و همه میتوانند در آن رفت و آمد کنند. ما اگر خواستیم کاروان راه بیندازیم نمیتوانیم بگوییم دیگران حرکت نکنند. نمیتوانیم مسیر را مسدود کنیم یا به تحریم انتخابات رو بیاوریم. انتخابات باید مسیر خود را طی کند، معبر انتخاباتی باید گشوده بماند و مردم در آن شرکت کنند. حال اگر ما هم توانستیم در این مسیر مطلوب خود را پیدا کنیم و با شیوه خودمان از این معبر عبور کنیم، میگذریم، اما حداقلش این است که اگر نتوانستیم لیست نمیدهیم. لذا همانطور که رئیس دولت اصلاحات نیز گفته در جاهایی که بتوانیم لیست میدهیم، اما در جاهایی که نتوانیم لیست بدهیم لزومی به ارائه لیست نیست و خواهیم گفت که نظارتها کاندیداهای مطلوب را از ما گرفته، بنابراین در فلان شهر کسی را معرفی نمیکنیم و مردم هرکس را انتخاب کردند باید خود پاسخگو باشند و از جریان اصلاحات طلب پاسخگویی نکنند.
در شرایط ۵ ماه مانده به انتخابات و انفعال جامعه نسبت به فرآیند انتخابات و جریانهای سیاسی چه میزان امیدواری وجود دارد که اصلاحطلبان بازهم بتوانند با تکیه بر سرمایه اجتماعی خود در انتخابات پیروز شوند؟
این موضوع مشروط به شهرهای بزرگ و کلانشهرهاست. در شهرهای کوچک اینگونه نیست و همواره امکان رقابت در مناطق مختلفی میان اصلاحطلب و اصولگرا یا جریانهای مستقل وجود داشته است. اینکه ما بگوییم انگیزهها کاهش پیدا کرده یا فضا انتخاباتی نیست این شرایط را در برهههای گذشته هم تجربه کردیم و اینگونه نیست که مختص شرایط کنونی باشد فضا که انتخاباتی شود شرایط تغییر خواهد کرد. من بهخاطر دارم در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰ که رئیس دولت اصلاحات مجددا برگزیده شد دوماه مانده به انتخابات هیچ تحرکی وجود نداشت و همه میگفتند با اینکه انتخابات در پیش است اما چرا هیچ خبری نیست؟ لذا من هنوز خیلی نگران فضای جامعه نیستم، چراکه هنوز فضا انتخاباتی نشده است. ضمن اینکه آنهایی که دنبال کاندیدا کردن افراد بودند در شهرستانها فعالند، رفت و آمد دارند و جلسه میگذارند. ممکن است فضا در وزارت کشور یا فضای سیاسی کشور هنوز انتخاباتی نشده باشد که رقابتهای انتخاباتی علنی شود، اما در میان توده مردم کاندیداهایی که باید کار کنند کار میکنند. با انتخاباتی شدن فضا این شرایط تا حد زیادی بر میگردد.
اصلاحطلبان همواره در انتخابات مجلس در مقاطع مختلف تمرکزشان را بر تهران گذاشتهاند و از شهرستانها غافل بودند که موجب شده همیشه نامزدهای جریان رقیب به مجلس راه یابند؛ این مساله از بیعملی اصلاحطلبان نشأت میگیرد یا به مسائل نظارتی مربوط است؟
در این خصوص باید یک آسیبشناسی جدی صورت بگیرد. در شهرستانها اعضای هیاتهای نظارت که عموما از جریان اصولگرا و عملا رقبای انتخاباتی اصلاحطلبان هستند. در شهرستانها اعضای هیات نظارت عموما از جریان اصولگرا هستند که با کاندیداها بر سر یک حوزه انتخاباتی رقابت میکنند. مثلا در حوزه انتخاباتی طرقبه و چناران این جریان میخواسته کاندیدایی را تایید یا رد کند، اما اکثر قریب به اتفاقشان افرادی بودند که متمایل به کاندیدا یا نماینده موجود بودند. لذا اجازه نمیدهند کسی بیاید با کاندیدای مدنظر آنها رقابت کند. ۳ کاندیدای اصلاحطلب در حوزه چناران و طرقبه رد شدند. یکی آقای تقیزاده خامسی بود که شهردار مشهد شد در برابر آقای دهقان که اکنون عضو شورای نگهبان است. این است که مسائلی از این دست مطرح میشود که در حوزه طرقبه و چناران کاندیدای قدرتمند اصلاحطلبی که بتواند در برابر کاندیدای اصولگراها مبارزه کند به سختی معرفی و تایید میشود. شهرستانهای دیگر را نیز همینطور سراغ دارم و در مشهد نیز همینگونه است. بنابراین نمیشود گفت که اصلاحطلبان در شهرستانها فعالیتی ندارند چون اجازه فعالیت و تایید نامزد انتخاباتی به آنها داده نمیشود. در شهرهای کوچک که اگر ۱۰فعال و کنشگر اصلاحطلب و اصولگرا وجود داشته باشند، اصولگرایان در مراکز تصمیمگیری هستند و اینها دوست دارند فلان فرد نماینده شهر شود. از این رو طبیعتا یک اصلاحطلب برای نماینده شدن در آن شهر کار خیلی سختی در پیش دارد. مشکلی که ما در رقابتهای انتخاباتی داریم دخالتهای فراقانونی است، در حالی که هیاتها باید فقط و فقط نظارت قانونی داشته باشند. اتفاق افتاده که گفته شده فلان آقا نباید کاندیدا شود و رای بیاورد. وقتی سوال شده که چرا؟ میگویند مصلحت نیست.
پس با این رویکرد نباید انتظار چندانی از کمیتههای استانی شورای عالی اصلاحطلبان برای معرفی کاندیداهای استانی داشته باشیم؟
من معتقدم که اینها مشکلات پیش روی ماست. اگر برابر مقررات قانونی انتخابات رقابتی برگزار شود میتوان به موفقیت امیدوار بود. اگر نظارت به معنای اعمال سلایق وجود نداشته باشد و نظارت براساس منابع چهارگانه باشد که مجمع تشخیص مصلحت تایید کرده و صرفا نظارت بر سلامت انتخابات باشد ۸۰درصد دغدغههای اصلاحطلبان در حوزههای مختلف انتخابات از بین خواهد رفت.
بسیار مطرح میشود که با وجود گذشت ۲ دهه از ظهور جریان اصلاحات این جریان سیاسی به کادرسازی و نیرو پروری اقدام نکرده یا به نوعی محصولی نکاشته که در زمان انتخابات برداشت کند؛ لذا بازهم به سمت و سوی افراد نسل گذشته میرود؛ چه میزان با این گفته موافقید؟
من این مساله را رد نمیکنم چون یکی از دلایل این مساله این است که وقتی اصلاحطلبان بخواهند نیرویی را پرورش دهند باید این امر در کجا صورت گیرد فقط در حزب؟ این نیرو باید در مراحل مدیریتی مختلف در عرصههای مدیریتی متفاوت پرورش پیدا کند. مثلا اکنون شهرداری تهران دست اصلاحطلبان است، اما اگر شهردار بخواهد یک مدیر منطقه بگذارد حراست تایید نمیکند چون به مصلحت نیست و از جایی میگویند نگذارید اینها رشد کنند. چون این فرد اگر در حوزه مدیریت خود پیشرفت کرد و در شهرداری تهران ۱۰مدیر منطقهای قوی پرورش دهیم اینها میتوانند ۱۰ شهردار بالقوه برای ۱۰ شهر کشور یا ۱۰ نماینده بالقوه برای مجلس آینده باشند. بنابراین نمیگذارند نیرو پرورش پیدا کند. قبلا استعلام گرفتن برای یک نیرو در یک مجموعه در حد مدیرکل یا معاون مدیرکل استعلام میگرفتند، اما اکنون در حد معاون یک مدرسه میخواهند بگذارند، میگویند استعلام بگیرید که ما اجازه دهیم. البته اگر هم اعتراضی هم به این روند صورت گیرد ترتیب اثر داده نمیشود و اتفاقا از همین گلوگاههاست که هم نقش بازدارنده برای پرورش نیروهای جدید در حوزه اصلاحطلبان بازی میکنند و هم نیروهای رقیب رشد داده و بالا میآیند. یعنی یک نیروی اصلاحطلب یا مستقل بخواهد رشد کند جلویش را میگیرند و استعلام افرادی را پاسخ مثبت میدهند که تابع باشند.
اختلاف درونی میان اصلاحطلبان وجود دارد که احزاب معتقد به کنشگری اشخاص و به حاشیه راندن احزاب هستند و برخی اشخاص نیز معتقدند که احزاب میخواهند خود محوریت را در اختیار بگیرند و بر این اساس به فعالیت بپردازند؛ اساسا این تضاد و دوگانگی چگونه برطرف میشود؟
در حوزه عمل مشترک اگر قائل به شایستهسالاری باشیم احزاب نیروهای شایسته خود را معرفی میکنند به کار گرفته میشوند و محک میخورند و احزاب قدرتمندتر بخش وسیعتری از عملیات میدانی را بهعهده خواهند گرفت و طبیعتا سهم بیشتری از قدرت سیاسی ناشی از مشارکتشان بهدست خواهند آورد. ولی عدهای این را نمیپذیرند و میگویند میخواهند در شورا بنشینند و بگویند که ما اگر ۵ نفر هم هستیم یک رأی داشته باشیم و حزبی هم که ۵هزار عضو دارد یک رای داشته باشد. اینها اختلاف بهوجود میآورد و بهنظر من مدیریت میشوند. یعنی اتاقهای فکری که در حوزههای تصمیمسازی هستند این بحثها را مدیریت میکنند و نمیگذارند که اصلاحطلبان به انسجام برسند.
نقش و تاثیر جریاناتی مثل قالیباف و احمدینژاد را در انتخابات و در مقابل اصلاحطلبان چقدر میدانید؟
بهنظر من تاثیر چندانی نخواهند داشت. آقای قالیباف که نو اصولگرایی مطرح کرده کدام یک از اصول اصولگرایی را کنار گذاشته که اکنون ادعا میکند من اصولگرایی نو را آوردهام. اگر آقای قالیباف معتقد به جوانگرایی و حضور جوانان در مجلس است پیشقدم شده اجازه دهد جوانان به میدان بیایند. چطور زمانی که اصلاحطلبان با افرادی مشخص وارد صحنه انتخابات میشوند همینها میگویند اصلاحطلبان به جوانان فرصت نمیدهند؟ آقای احمدینژاد و جریانش نیز اگر بخواهد مثل گذشته عمل کند سوخته و تمام شده، اما اگر بخواهد نقش جدیدی ایفا کند شرایط ایفای نقش جدید در جامعه بهوجود نیامده است. در شرایط کنونی امکان ورود جریانهایی غیر از اصلاحطلبی و اصولگرایی که بشود قدرت را در دست بگیرند وجود ندارد. حاکمیت اجازه نخواهد داد که جریانهای سکولار و لائیک در این کشور قدرت را در دست بگیرد یا ملی مذهبیها قدرت یابند. بنابراین حاضرند که احزاب در حد اصلاحطلبی استرلیزه شده و اصولگرایی بیخطر حضور داشته باشند. لذا معتقدم شعارهایی مثل نئواصلاحطلبی و نئواصولگرایی و امثالهم شعارهای عوامفریبانه است و هیچ نسبتی با واقعیت ندارند.