به گزارش سایت خبری مدارا؛ ابراهیم گودرزی دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در یادداشتی که در اختیار مدارا قرار داد نوشت: فوتبال در ایران به مانند بسیاری از کشورهای دنیا یک ورزش محبوب و بلکه محبوب ترین ورزش ها است. میلیون ها نفر در کشور مسابقات تیم های فوتبال داخلی و خارجی را دنبال و زمان زیادی از اوقات فراغت خود را با آن سپری می کنند. دولت در ایران نیز هر ساله مقدار زیادی پول را در این ورزش هزینه و شرکت های تجاری مبالغ قابل توجهی جهت تبلیغ محصولات و خدمات خود در طی برگزاری مسابقات فوتبال پرداخت می نمایند. اما هرگاه که زمین ورزشگاه های مهم کشور (که فراتر از انگشتان یک دست نیز نمی رود) با مشکل روبرو می گردد که نتیجه قهری آن عدم امکان ارائه یک بازی با کیفیت از تیم های فوتبال در ایران خواهد بود یا از سوی دیگر بطور مکرر خبر می رسد که بسیاری از این تیم ها، زمین یا ورزشگاه مناسب برای تمرین یا به طور کلی بسیاری دیگر از زیرساخت های لازم را برای امر تیم داری در اختیار ندارند، بسیاری از علاقه مندان فوتبال این پرسش را مطرح می کنند که چرا در ایران به سان بسیاری از کشورهای دیگر (مِن جمله کشورهای همسایه خودمان) امکانات و شرایط عادی و اولیه برای تیم های ورزشی فراهم نمی باشد؟ در مقام پاسخ بسیاری از اهالی نظر بر این باورند که از سوی دولت به میزان کافی و شایسته ای در این ورزش سرمایه گذاری صورت نمی گیرد. از طرف دیگر وجود ورزشگاه های پُر زرق و برق و حضور بازیکنان مطرح و گران قیمت حاضر در لیگ های فوتبال کشورهای همسایه را دلیلی بر اهمیت فوتبال برای دولتمردان آن کشورها می دانند. اما همانگونه که ذکر شد آمار و ارقام بودجه های باشگاه های فوتبال در ایران که اکثراً نیز دولتی می باشند، نشان دهنده صرف هزینه های قابل توجهی در این ورزش از سوی دولت می باشد. اما به راستی چرا علی رغم این موضوع، کمتر باشگاه فوتبالی در ایران دارای زیرساخت های مناسب برای امر تیم داری حرفه ای می باشد؟
در این یادداشت بر آنیم تا با بهره گیری از دیدگاه های یکی از نویسندگان مطرح حوزه علوم انسانی در خصوص امر توسعه به پاسخگویی پیرامون سوال مطروحه بپردازیم. دکتر محمدعلی (همایون) کاتوزیان از اندیشمندان علوم انسانی در ایران معاصر در یکی از آثار و مقالات پر شمار خود به نام «ایران، جامعه کوتاه مدت» به بررسی تاریخی علل عدم توسعه یافتگی سیاسی و اقتصادی بلند مدت در ایران می پردازد. به نظر می رسد از زاویه نگاه کلی دکتر کاتوزیان بتوان به علل یابی مشکل یاد شده در خصوص ورزش و به خصوص فوتبال در ایران بپردازیم. کاتوزیان در این مقاله معتقد است که عدم وجود ساز و کاری نهادینه شده جهت ثبات در مالکیت و مدیریت سبب شده است در ایران برخلاف اروپا روند انباشت سرمایه که لازمه هرگونه توسعه اقتصادی می باشد به شکلی اصولی شکل نگیرد. به بیان خیلی ساده به این علت که افراد، اطمینانی از آینده مالکیت یا مدیریت اموال یا دستگاه تحت امر خود نداشته اند، تمایلی نیز به پس انداز و انباشت سرمایه به منظور سرمایه گذاری جهت توسعه نداشته و ندارند و به همین علت تنها اهداف لحظه ای و کوتاه مدت خود را دنبال می نمایند. به همین منظور و در رجوعی تاریخی بارها مشاهده گردیده که تمام اموال و پس انداز عمر یک فرد در اثر لحظه ای عصبانیت فلان حاکم یا پادشاه بدون هیچ محدودیتی به تاراج رفته است.
طبیعی است در چنین فضایی هیچ کس این ریسک را نخواهد پذیرفت که امروز به خود سختی دهد تا در آینده از ماحصل آن استفاده های به مراتب بیشتری نماید. در اینجا قصد پرداختن بیشتر به مباحث دکتر کاتوزیان در خصوص علل توسعه نیافتگی تاریخی در ایران (برخلاف ممالک غربی) را نداریم و به همین اندازه اکتفا می کنیم و با استفاده از این دیدگاه به بحث خود باز می گردیم. اکثر قریب به اتفاق باشگاه های ورزشی در ایران تابع مجموعه های دولتی بوده و ارکان مدیریتی آن نیز توسط دولت منصوب می گردند. روند این انتصابات در سه دهه اخیر نشان می دهد که عمر مدیریتی این افراد بسیار کوتاه می باشد. به عنوان مثال دو تیم پر طرفدار پایتخت هر کدام در طول این سه دهه بیش از بیست مدیر به خود دیده اند. اگر بخواهیم از دریچه دیدگاه کاتوزیان در خصوص جامعه کوتاه مدت در ایران به این موضوع بنگریم، طبیعی است که نباید انتظار اقدامات خارق العاده ای در زمینه توسعه زیرساخت های ورزشی در ایران (با توجه به طول دوران مدیریت کوتاه مدت مدیران) داشته باشیم. هر مدیری در روز انتصاب خود می داند زمان زیادی را در این مسئولیت سپری نخواهد کرد. او می داند که فرصتی برای اقدامات بلند مدت که لازمه آن صرفه جویی در هزینه های جاری، پس انداز و ترسیم و گسترش افق دید بلندمدت در جهت تخصیص منابع پایدار درآمدی در آینده است، در اختیار ندارد. تنها چیزی که در این فرصت کوتاه می تواند نام او را برای همیشه به عنوان یک مدیر موفق به یاد هواداران فوتبال بیاندازد، موفقیت در کسب عناوین گوناگون در آن مدت زمان اندک حضور وی در آن جایگاه است. در این شرایط دیگر اهمیتی ندارد که ۱۰ یا ۲۰ سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر قرار باشد او پروژه ای را که ۱۰ سال آینده به بار می نشیند را طی یک یا دو سال حضور خود آغاز نماید و سپس بعد از او به محاق برود، اساساً چه لزومی دارد که وی با صرفه جویی و گذران سخت تر امورات جاری که احتمالاً نارضایتی هایی را هم به دنبال خواهد آورد، نام خود را بدآوازه نماید؟ به همین دلیل تمام فکر و ذکر او موفقیت در همان دوره کوتاه مدیریتی و هزینه نمودن تمام داشته های مادی و معنوی فعلی و حتی آینده مجموعه تحت امر جهت نیل به این هدف است.
به عنوان نمونه باشگاه آرسنال در انگلستان جهت ساخت ورزشگاه جدید خود که اکنون با نام «امارات» شناخته می شود، چندین سال مجبور گردید از خرید بازیکنان گران قیمت صرف نظر کند تا بتواند هزینه ساخت این ورزشگاه را تامین نماید. این اتفاق فقط در شرایطی می توانست رخ دهد که صاحبان آن باشگاه آینده را نیز از آن خود دانسته و می توانستند تلاش ها، ریاضت ها و چشم پوشی از موفقیت های مقطعی را به امید نیل به آینده بهتر تحمل نمایند.
همانگونه که در بالا آورده شد توسعه در ورزش ایران و به خصوص فوتبال در نبود یک روند بلند مدت با اختلال جدی مواجه است. سرمایههای مادی و معنوی حالت انباشت که لازمه هرگونه توسعه است به خود نمیگیرند. جامعه نیز حساسیتی به این امر نشان نمیدهد. هواداران پرشور تیمهای فوتبال به سبب خریدن یا نخریدن یک بازیکن، پرداخت یا عدم پرداخت دستمزد یک مربی، نتیجه نگرفتن در یک یا چند مسابقه دست به اعتراض میزنند، با شعارهای اعتراضی خود در ورزشگاهها، حضور اعتراضی خود در ورزشگاه حضور اعتراضی خود در محلهای تمرین واداری تیمها و اعتراض در شبکههای اجتماعی نارضایتیهای خود را به رساترین شکل بیان میکنند. اما تاکنون سابقه نداشته است مجموعه مدیریتی باشگاههای مورد علاقه خود را به سبب کوتاهی در آینده نگری، صرفهجویی نکردن در هزینه ای جاری به منظور انجام پروژههای عمرانی که در آینده به بهرهبرداری برسند و از این دست موارد مورد بازخواست قرار دهند. به نظر میرسد به منظور توسعه ورزش در ایران و به خصوص فوتبال راهی جز تغییر نگرشها و اولویتها در دیدگاه اهالی ورزش و به خصوص علاقمندان به ورزش در جهت ایجاد یک “جامعه بلند مدت” ورزشی در ایران وجود نداشته باشد.