امیرحسین مصلی، روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار تحریریه مدارا قرار داد نوشت: مسعود پزشکیان در دومین گفتوگوی تلویزیونیاش بهعنوان رئیس دولت وفاق ملی، درباب چگونگی بیرون آمدن از بحرانهای جاری کشور با ذکر مثالی گفته است:
“در جنگ با عراق که همه دنیا از صدام حمایت میکردند و ما هیچ چیزی نداشتیم، چطور نتوانستند یک وجب از خاک ما را بگیرند؟ پشتیبانی مردم بود که با تمام وجود زندگیشان را تعطیل میکردند و به جبهه میرفتند و شهید میشدند، برای اینکه عزت و سربلندی مملکت را میخواستند.”
اما جناب پزشکیان نگفتند که در آن دوره دولتی سر کار بود که با پاکدستی و فساد ستیزی، در اوج بحرانهایی نظیر جنگ خارجی و جنگ داخلی، تحریمهای آمریکا، تندرویهای ناشی از فضای انقلابی و … مملکت را بودجه حداقلی اما با عدالتطلبی به شکلی اداره میکرد که به قول محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، رزمندگان جبهههای جنگ گفته بودند اگر نخست وزیر دولت محبوب جنگ تغییر کند، دستشان به ماشه نخواهد رفت، چون با وجود او خیالشان از معیشت و آسایش خانوادههایشان در پشت جبههها آسوده بود.
اکنون حال میرحسین موسوی خوب نیست، نخست وزیر محبوب جنگ در بیمارستان بستری است، چراکه پس از اعتراض به وقایع سال ۸۸ تا امروز در حصر به سر میبرد، یعنی نزدیک به یک دهه و نیم در خانهاش زندانی است بیآنکه در دادگاهی محکوم شده باشد، حالا هم در کهنسالی که باید از مراقبتهای پزشکی برخوردار باشد، احتمالا بهسبب خطای پزشکی در تجویز داروی حساسیتزا در حصر، با وخامت حالش به بیمارستان منتقل شده است.
طبق خبرهای موثق خطر رفع شده اما کماکان نگرانی درباب سلامتی مهندس موسوی وجود دارد، با این همه نگرانی اصلی آن است که صلح در ایران زمین تمثیلوار به سلامتی نخست وزیر جنگ گره خورده است! در برههای که ناترازیهای متعددی در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و … بهدلیل سوءمدیریت، فساد، برخوردهای سلیقهای و قهری و … بحرانهای عظیمی مانند شکاف عمیق میان ملت و حاکمیت را به وجود آورده، و کارشناسان نسبت به در کمین بودن فروپاشی هشدار میدهند، بهویژه در شرایط حاد منطقه که از هر سو خطر جنگ و ناامنی کشور را تهدید میکند، میرحسین موسوی به مثابه سرمایهای است که با رفع حصر او و همسرش زهرا رهنورد میتوان به آینده ایران امیدوار بود، چراکه تنها با آشتی ملی یا همان گذار به سمت اراده ملت برای رسیدن به توسعه و شایستهسالاری که نمادش رفع حصر دلسوزان این سرزمین است که جای بذر کینه و خشونت، امید و وفای به عهد را در سینه ایرانیان کاشتند، میتوان از پس این بحرانها به صلح رسید، نه صرفا با سواستفاده از واژه وفاق ملی که جز خودیها، دیگر ایرانیان سهمی در آن ندارند.