به گزارش سایت خبری مدآرا؛ محمد مهاجری، روزنامهنگار، در یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: «۲-۳ روز پیش صدای شدید رعدوبرق و به بیان عامیانه، آسمان قرمبه، می آمد. به این فکر افتادم که الان یک کودک ۲-۳ ساله حتما از این صدای وحشتناک می ترسد و احتمالا به گریه می افتد. لابد در چنین شرایطی مادر، در حالی که آرام است او را در آغوش می گیرد و آرامش می کند.
سپس فرض کردم اگر همین صدای مهیب، نه ناشی از رعدوبرق که مثلا به خاطر یک انفجار یا بمباران شنیده شود، برای کودک خردسال به همان میزان قبلی وحشت ایجاد می کند. به گریه می افتد و باز هم آغوش مادر را می خواهد اما این بار دیگر مادر آرام نیست. ضربان قلب او هم تند است. خودش هم نگران است و دنبال راهی می گردد که خود و خانواده اش را از آسیب های احتمالی انفجار یا بمباران برهاند.
در مثال بالا حجم صدایی که موجب وحشت شده تقریبا یکسان است. عکس العمل کودک در برابر هر دو اتفاق مشابه است اما چرا واکنش مادر متفاوت است؟
اجازه بدهید از تجربه ملموس بالا به یک نتیجه برسم.
بیماری کرونا که آمد بلافاصله هشدارها شروع شد. اوایل کمی گیج و منگ و بعدتر هوشیارانه تر آن را شناختیم. صدای آسمان قرمبه کرونا به گوش همه مان خورد. وحشت از بیماری مرگبار خانه نشین مان کرد. کارشناسان گفتند تجمع نکنید و ما هم گفتیم چشم! به همین دلیل هر جا که امکان تجمع وجود داشت، تعطیل یا کم رونق شد. از جمله مکانهایی که حضور در آنها خطرناک خوانده شد، مساجد، هیاتها، نمازهای جمعه و جماعت، زیارتگاه ها و به طور کلی هر فضایی که در آنها اعمال و فرایض و مستحبات و مناسک دینی برگزار می شد تعطیل شد. عده ای که با وجود صدای بلندشان، کم شمار بودند اندکی شلوغ کردند و چند تجمع اعتراضی هم در برابر حرم های مطهر برگزار شد اما زود رو به افول گذارد.
خب. بعد چه شد؟ بخشی از مردم از تعطیل شدن این مقولات به هم ریختند اما بخش دیگری از جامعه با این پدیده روبهرو شد که بدون نماز جماعت و جمعه و زیارت و دعای کمیل و ندبه هم چرخ جامعه می چرخد و انگار بین قبل که همه این مراسم باشکوه برگزار می شد، با الان که اثری از آنها نیست تفاوتی وجود ندارد.
این موضوع، همان آسمان قرمبه ای است که باید مادر را بترساند. در اینجا به جای مادر، متولیان نهاد دین را قرار دهید. روحانیت فهیم و متعهد، قطعا از تعطیل شدن مراسم و مناسک نگران می شود. اما جنس این نگرانی با جنس نگرانی مردم عادی فرق دارد.
او احتمالا با خود چنین می اندیشد که مسافرتِ نرفته نوروز را بعد از کرونا می شود جبران کرد؛ لباسِ نخریده را می توان خرید؛ دید و بازدیدِ انجام نشده را می توان به فرصتی دیگر موکول کرد و … اما آیا تعطیل مناسک مذهبی قابل جبران است؟
طبیعتا هر وقت فضای مناسب پدید آید چنین مراسم و مناسکی باز هم و حتی با شور بیشتر انجام می شود. در گذشته های دور هم بارها قحطی و جنگ و بیماری و نظایر آن، مردمان را به سختی و تعب انداخته و برخی از چنین اعمالی را ترک گفته اما با عادی شدن شرایط، دوباره آن را پیدا کرده است. پس باید نگران چه چیری بود؟
به عنوان فردی که دین و مذهب و شریعت، دغدغه اوست نگران مخدوش شدن معرفت دینی جامعه هستم. این معرفت، که به گمانم حلقه مفقوده امروز ماست، متاسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ضرورتش مغفول مانده. قبل از انقلاب، بچه مذهبی ها، هم نماز جماعت می رفتند، هم روضه داشتند، هم دعای کمیل و دعای ندبه می خواندند و هم تاسوعا و عاشورایشان پرجوش و خروش بود اما در کنار اینها و شاید مقدم بر اینها، کلاس های اصول عقاید، تفسیر قرآن، اخلاق و … هم داشتند. شعورشان در آن کلاسها شکل می گرفت و شورشان در مراسمی که برگزار می کردند. بعد از پیروزی انقلاب، نسبت به موضوعات فکری نسل انقلاب (و امروز برای جوانان و نوجوانان نسل سوم و چهارم) احساس استغنا کردیم و برگزاری هیاتها و مناسک را بسیار پررنگ تر دیدیم.
تصورم این است که روحانیت آگاه که وظیفه اش حفظ دین و نشر معارف آن است باید دغدغه خود را به این سمت سوق دهد. یعنی همان کاری که شهید مطهری کرد و بزرگانی چون شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح و از میان بازماندگان آن دوران، حضرت آیت الله خامنه ای انجام می دادند. بر این باورم اگر جامعه معرفت دینی داشته باشد به هنگام تعطیلی مسجد و تکیه و … همچنان متدین می ماند و سیل حوادث، او را از خدا و توکل به او جدا نمیکند. و مهمتر این که توفان خرافات و تحریفات و جعلیات (که این روزها بازارش حسابی داغ است) سد محکم عقاید دینی را ویران نمی کند.
آیا صدای این آسمان قرمبه، بزرگان دین را هشیار میکند که اعتقادات جامعه را برای شرایط سخت (که نان و جان، مهمترین نگرانی آسیبدیدگان است) محفوظ نگه دارند؟»