به گزارش سایت خبری مدارا؛ پیمان شوقی روزنامه نگار و منتقد سینما در یادداشتی که در اختیار مدارا قرار داد نوشت: ارسلان امیری بر نقاط ضعف آن تجارب واقف بوده و از تکرارشان پرهیز کرده ( از جمله عدم اصرار در نمایش مستقیم عامل ترس) و به موازات آن جاذبه و امکانات روایی ژانر را در خدمت طرح دغدغه هایی عمیق و قابل تأمل قرارداده. این همان محوری است که سینمای وحشت دنیا از آغاز بر پایه اش شکل گرفته و تا به امروز رسیده. حالا سینمای ایران هم نمونه ای قابل انطباق برای ادامه ژانری محبوب، و تماشاگران ایرانی هم دستمای های بومی برای تجربه اضطرابی لذت بخش در تاریکی سالن ها دارند.
بخش قابل توجهی از موفقیت سازندگان «زالاوا» در برقراری ارتباط با مخاطبانی از کشورها و فرهنگ های گوناگون را می شود ناشی از تنیدن چنین مفاهیمی در تاروپود یک قصه ترسناک به ظاهر عادی با سویه های عاشقانه دانست. توفیقی که ضمناً مدیون تولید جدی و سختگیرانه فیلم هم هست و استفاده درست و ادای دین گونه فیلمساز از کلیشه های ژانر ترسناک ( مثل موسیقی و همانگیز و پرحجم، حضور گربه سیاه، قطع ناگهانی برق، و عبور پرهیب نامشخص از پسزمینه آدم های وحشت زده) به خوبی در دل این تولید سنگین جا افتاده. اما بزرگترین دستاورد ارسلان امیری را باید توفیقش در بنا نهادن داستانش بر «هیچ» و پیشراندن ماجراها با استفاده از ایماژهای سینمایی دانست. امیری هیچ جای داستان مستقیماً درخصوص راست یا دروغ بودن ادعاهای خرافی موضع نمی گیرد و حتی از آوردن شخصیت منفی برای داستان پرهیز می کند. تنها شخصیت منفی داستان در واقع همان ظرف شیشه ای خالی است که در دو نمای هوایی در ابتدا پرده دوم و اواسط پرده آخر به داستان وارد و از آن خارج می شود؛ و گرنه علیرغم بارها شیاد خوانده شدن جنگیر توسط استوار ( نوید پورفرج)، فیلمساز نشانه دیداری مؤکدی برای آن ارائه نمی کند، و حتی با انتخاب زوایای مناسب دوربین و بازی کنترل شده بازیگر نقش جنگیر ( پوریا رحیمی سام) به او موقعیتی برابر با استوار می یخشد تا تماشاگر در اتخاذ فوری یک موضع سر راست بین این دو سرگردان بماند. و در این میان تنها به قول شفاهی و گذرای سربازان پاسگاه اکتفا می شود که عملیات جنگیر را همسو با منافع سازندگان یک سد برای ترساندن و فراری دادن اهالی روستا و تصرف منطقه می دانند.
نمی شود از بازیگران گفت و به اعتماد به نفس ستودنی کارگردان اشاره نکرد که جای استفاده از سیمای تثبیت شده ستاره ها، به قوت قصه و جاذبه های دیداری فیلمنامه اعتماد کرده و نقشه ای اصلی فیلمش را به چهره های آشنایی سپرده که هیچکدام سابقه ایفای نقش اصلی نداشته اند، ولی توانایی هرسه آنها که باید ضمن ادای دیالوگ ها به زبان و لهجه بومی، مجموعه ای از احساسات کنترل شده را با ظرافت منتقل کنند عرصه مناسبی برای جلوه گری در اختیارشان گذاشته و قطعاً زمینه ساز تثبیت آنها در جایگاهی جدید در سینمای ایران خواهد بود. همچنین باید به طراحی خوب صحنه و تلفیق لوکیشن با دکور و نورپردازی چشمگیر به ویژه در سکانس های شبانه (هم در صحنه های خارجی روستا و پاسگاه، و هم بخش داخلی در خانه بهداشت) اشاره کرد. البته گریم فیلم می توانست کار شده تر باشد؛ چه برای پورفرج و رحیمی سام (با توجه به تعدد نماهای درشت قهرمان و ضدقهرمان) و چه درمورد اهالی زالاوا با عارضه های پوستی و مویشان. حجم سنگین موسیقی فیلم هم گاه گوش آزار می شود و عجیب است که به رهای از نغمه های محلی منطقه نبرده. همچنین جای استفاده از الهمان های بومی نظیر دست افزارهای روستاییان و مکان های خاص برای ترس آفرینی و هیجان سازی خالی است، که با توجه به تعلق امیری به آن خطه جغرافیایی و با عنایت به سابقه مستند سازی اش قطعاً می شد مواردی از این دست را بافت و خلاقانه در خدمت روایت فیلم قرارداد.
علیرغم این کاستی های جزئی و گذشته از توفیقی که فیلم در برقراری ارتباط مبتنی بر امکانات رسانه با تماشاگر دارد، «زالاوا» یک نمونه خوب از سینمای استاندارد وفادار به قصه است که در عین حال مفاهیم متعدد فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی را در لایه های زیرین متن حمل می کند. همین ویژگی است که فیلم را از یک اثر صرفاً متعلق به ژانر وحشت فراتر می برد و اجازه می دهد گروه های وسیعی از مخاطبان با آن ارتباط برقرار کنند.