به گزارش سایت خبری مدارا؛ رویداد۲۴ نوشت: انتخابات دور دوم ریاست جمهوری تحلیلهای جامعهشناختی متفاوتی میطلبد؛ تحلیلهایی که دو «نه» بزرگ در این انتخابات را مورد بررسی قرار دهد. اساساً چرا جامعه به افراطیگری چنین نه قانونی و بزرگی میگوید، از سوی دیگر بخشی دیگری از جامعه نیز به صندوق انتخابات یک نه ۵۰ درصدی میگوید. مسئله اساسی اینجاست که جامعه تا به اینجای کار چه مسیری را طی کرده است؟
سمیه توحیدلو، جامعهشناس، معتقد است که در این انتخابات دو «نه» بزرگ وجود داشت که ریشههای عمیق اجتماعی در آن نهفته است؛ توحیدلو در اینباره میگوید: «ما دو «نه» گسترده داشتیم. اول «نه» به امتداد وضع موجود و «نه» دیگر هم اعتراضی بود که با عدم حضور همراه شد. بخش زیادی از آن مربوط به تغییراتی است که در شرایط اجتماعی رخ داده است. سالهاست تمام مؤلفههایی که در جامعه اثر تغییری میگذارد، تغییر گستردهای را نمایش میدهد. این تغییرات نتوانسته به حکمرانی برسد و اساساً امکان راه یافتن به حاکمیت را هم نداشته است. فقدان کاندیداها، فضای تحریم و… باعث شده این تغییرات در حاکمیت دیده نشود این نه را در ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ هم دیدیم. کاهش مشارکت امر جدیدی نیست. الان به دلایل مختلف شرایطی پیش آمد که یک کاندیدا توانست زبان آنها شود.»
او درباره نقش شکافهای اجتماعی از و تحولات پیرامونی آن مانند پاییز ۱۴۰۱ میگوید: «ارجاع به آمارهای موجود به پیمایش «ارزشها و نگرشها» در ۱۴۰۲ و روند تغییراتی که از سال ۷۵ نشان داده میشود، کاملاً مشخص میکند که جامعه ما به لحاظ فردی به شدت از دولت جدا شده و شکاف فزایندهای داشته است. اعتراضهای فروخفته و نارضایتیهایی که با آنها به درستی برخورد نشده است، مردم را به جایی کشانده که اساساً صندوق را قبول نداشته باشند. وقتی از دهه هشتاد به بعد نگاه میکنید، از بین رفتن مسأله نهادهای مدنی و اتمیزه شدن جامعه به واسطه اینکه افراد تبدیل به فردهای مجزا و تنها شدهاند، یک شکاف میان مردم و حاکمیت و یک شکاف میان جمعیت ایجاد کرده است. سرمایه اجتماعی رقم پایینی پیدا کرده است. مردم در سال ۱۴۰۱ همدیگر را پیدا کردند و این حادثه باعث شد جامعهی متکثر، همدیگر را پیدا کنند و آغاز مسیری بود که افراد دنبال همدیگر بگردند. در این شرایط جامعه اگر قوی نباشد هیچگونه حرکتی نمیتواند داشته باشد.»
او معتقد است که جامعه آرام آرام در حال پیدا کردن افراد خود و رفتن به سوی مطالبات از روشهای مختلف است؛ توحیدلو میگوید: «جامعه شکل گرفته در دو سال اخیر، بخش زیادی از خود را درگیر خود کرده است. سیاستهایی که سالیان سال مردم را اتمیزه میکرد، آرام آرام خودش را در یک امر اعتراضی تبدیل به یک جامعه کرد. جامعهای شکل گرفت که میتواند کنشگری کند. هرچند تا نهاد نباشد، جامعه قدرتمند نمیشود. این اتفاق متعلق به ۳ سال اخیر است. آمارهای پیمایش «ارزشها و نگرشهای ایرانیان»، نشان میدهد که در گذشته قائلین به اصول اخلاقی پایین بود اما سال ۱۴۰۱ماجرایی که اتفاق افتاد آمارهای اصول اخلاقی بالا رفت و جامعه به خود اعتماد کرد. جامعهای که به خود اعتماد کند، میتواند سیاست را پس بگیرد. این پس گرفتن یا پای صندوق یا پای در خیابان است. تحولات اجتماعی و تبدیل شدن جمعیت به جامعه و پس گرفتن قدرت سیاسی در یک مسیر است. در جنبشهای اجتماعی اساساً حرکت در خیابان را پس گرفتن سیاست میدانند. جامعه ما به هر طریقی به سوی حرکت سلبی رفته است اما این حرکت برای قدرتمند ماندن جامعه کافی نیست. اتفاقی که الان افتاد در راستای شرایط پیشینی جامعه بود. ما گروههای متفاوتی داریم که همدیگر را پیدا کردهاند. جامعه در حال شکل گرفتن است و این جامعه دو «نه» بلند میگوید. شاخصهای اجتماعی نشان میدهد که جامعه خود را پیدا کرده و فردگرایی خودخواهانه به مرور به حاشیه رفته است.»
توحیدلو معتقد است که جامعه با نهادسازی باید نظاره گر اعمال دولت باشد؛ او در اینباره بیان میکند: «جامعه قوی نمیشود مگر اینکه حداقلهایی از نهادسازی را داشته باشد. اگر این حداقلها نباشد، چالش ایجاد میشود. برداشت از اینکه احتمال آسیب خوردن به همین فضای فعلی هم وجود دارد، آدمها را پای صندوق کشید. دو انتخابات گذشته این اتفاق نیفتاد اما در این دوره افتاد. جامعه دنبال به دست گرفتن نهادهاست و این بخشی از گفتمان رایدهندگان به پزشکیان شد. گفتمان بزرگ سلبی هم وجود داشت که میگفت نباید کسانی بیایند که ما به سختی بیشتری برای ساختن جامعه بیفتیم. من فکر میکنم در فضای اجتماعی، آنچه مهم است این است که هرکسی آمده یا نیامده دنبال پیدا کردن فضایی برای رشد جامعه است. ایران اگر جامعه قوی نداشته باشد، نه دموکرات میشود و نه شرایط بهتری پیدا میکند. جامعه قوی نهاد میخواهد؛ اگر نهادها قدرتمند نباشند با آن مقابله جدی میشود. زندانها و احکامهای سنگین مقابله با همین نهادهای تازه شکل گرفته است. کسانیکه الان حرفزدهاند و رأی دادهاند باید گفتگوهایی از این دست را انجام دهند و به سوی نهادها حرکت کنند. نهادها باید به کسی که رأی آورده نظارت کند. از اینجاست که کارزارها معنی پیدا میکند. به محض اینکه تمام کسانیکه پای کار آمدند یا نیامدند خودشان را کنار بکشند، بعد از چند سال دوباره به وضعیت فعلی میرسیم. جامعه باید نظارهگر قوی کار دولت باشد و با نگاه نهادمند حرکت کند.»
برخی از جامعهشناسان معتقدند که تحولات چند سال اخیر، جامعه پراکنده ایرانی را که در دام فردگرایی حاشیهنشین گرفتار شده بود، به یک جامعه نسبتا منسجم تبدیل کرد؛ جامعهای که دنبال حقوق سیاسی خود میگردد و بخشی از آن به صندوق رای شانس میدهد و بخش دیگر نیز به طور کلی مسیر کسب حق را در جای دیگری مییابد.