به گزارش سایت خبری مدارا: «مایک پمپئو» وزیر خارجه سابق آمریکا و مدیر سابق سیآیای (هر دو در دولت دونالد ترامپ) یکی از ایرانستیزترین سیاستمداران آمریکاست. پمپئو پس از خروج زودهنگام از دولت آمریکا با تکدورهای شدن ریاستجمهوری ترامپ، اقدام به انتشار کتابی تحت عنوان «هرگز کوتاه نیا: جنگیدن برای آمریکایی که عاشقش هستم.» کرد که به تجربیاتش در دوران خدمت در دولت آمریکا پرداخته است.
او پس از به قدرت رسیدن ترامپ نقش مهمی در تعیین سیاست خاورمیانه ای دولت وی داشت. به گفته خود او در کتابش، بعد از به قدرت رسیدن ترامپ و حضور در دولت وی، سعی داشته تا تمام مسیر اشتباهی که اوباما در قبال خاورمیانه و ایران اتخاذ کرده را اصلاح کند: «نیاز به برگشتن سریع از مسیر اشتباه (در این مورد، اشتباهات دولت اوباما) بلافاصله در سیاست ما در خاورمیانه مشخص شد. به غیر از کرهی شمالی، بزرگترین کاری که در اولین روزهای آغاز خدمتم در دولت داشتم، این بود که به تیم دولت کمک کنم دوباره قدرت آمریکا را در خلأی که دولت اوباما در منطقه به جا گذاشته بود، احیا کند. حمایت آمریکا از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ با ایران، در سراسر منطقه اثر موجی و پیامدهای روبهافزایش، در قالب تقویت یک دشمن، داشت. توافق مذکور خطر بزرگی برای اسرائیل و آمریکا ایجاد کرد و اسرائیلیها احساس میکردند آمریکا به آنها خیانت کرده است. ایران نمیدانست از رشد اقتصادش پس از لغو تحریمها خوشحالتر باشد یا از اینکه پس از گذشت فقط چند سال کوتاه، چراغ سبز قانونی برای ساخت سلاحهای هستهای دریافت خواهد کرد.»
وی می نویسد: «مسئله فقط همین نبود. بشار اسد، دیکتاتور سوری مورد حمایت ایران، روسیه را به منطقه دعوت، و از تسلیحات شیمیایی علیه مردم خود استفاده کرده بود، و اوباما با نمایش ضعف و عقبنشینی از خط قرمز خودش در سوریه، پیام بدی به دشمنان آمریکا فرستاده بود. عراق و یمن تابع ایران بودند. لبنان هم همینطور. حزبالله، گروه شبهنظامی نیابتی ایران، هزاران موشک نقطهزن ایرانی ساخته و در مرز شمالی اسرائیل مستقر کرده بود. کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز، اگرچه سعی میکردند در انظار عمومی آرام به نظر برسند، اما از حمایت آمریکا از ایران وحشت کرده بودند. در حالت گارد مطلق بودند و اعتمادشان به آمریکا به پایینترین حد خود در تاریخ رسیده بود.
بنابراین، راهبرد خاورمیانهای ما به چند ستون کلیدی متکی بود: اتخاذ سیاستهایی که منعکسکنندهی این واقعیت اساسی باشد که «ایران بزرگترین دردسرساز خاورمیانه است»؛ احیای رابطه با اسرائیل؛ و تشکیل شراکتهای امنیتی جدید میان کشورهای خلیج فارس و اسرائیل.»
بر این اساس ماموریت مهم پمپئو تغییر معادلات منطقه به ویژه معادلات رقم خورده بعد از بهار عربی بود. بعد از بهار عربی توازن قوا به نفع ایران و متحدان منطقه ای آن به هم خورده بود. مثلثی از ایران و جبهه مقاومت؛ محور اخوانی (قطر و ترکیه، مصر، تونس، لیبی) و محور عربستان، امارات و متحدان غربی آن را بعد از بهار عربی شاهد بودیم تا مقابل ایران و متحدان آن بایستند و روند حاکم را بر هم بزنند.
بر همین اساس، پمپئو نارضایتی خود از معادلات جدید را چنین ابراز کرده: «وظیفهی شمارهی یک من به عنوان مدیر سیآیای این بود که مطمئن شوم ابزارهای لازم برای مقابله با آیتالله و نوچههایش را داریم. اگرچه رئیسجمهور ترامپ اعلام کرد که مأموریت ما تغییر رژیم نیست، و من هم از این دستورالعمل پیروی کردم، اما میدانستم اعمال فشار بر رژیم، احتمال فروپاشی آن را بهشدت افزایش میدهد و به این ترتیب، مردم ایران میتوانند فرصت عادلانهای داشته باشند تا واقعاً خودشان بر خودشان حکومت کنند. مأموریت من در سیآیای این بود که اطلاعات دقیقی دربارهی عوامل کمککننده به ایجاد آن تغییر جمعآوری کنم؛ بفهمم چگونه میتوانیم نیروهای نیابتی ایران در منطقه را عقب برانیم؛ و راههایی برای تضعیف اقتدار رژیم ایجاد کنم.»
در راستای اهداف تعیین شده، پمپئو مخالفت با برجام را در دستور کار ویژه خود قرار داده بود. این در حالی بود که برای اعضای کابینه ترامپ مخالف خروج از آن بودند. موضوعی به مذاق پمپئو حوش نیامده بود و سرانجام زور او چربیده بود و ترامپ را مجاب به خروج از برجام کرد.
او در این زمینه می نویسد: تمام تیم امنیت ملی رئیسجمهور («جیم متیس» وزیر دفاع، «رکس تیلرسون» وزیر خارجه، و «اچ آر مکمستر» مشاور امنیت ملی) معتقد بودند که تصمیم درست، باقی ماندن در این توافق است. متیس و تیلرسون به رئیسجمهور میگفتند با اینکه توافق، عالی نیست، اما باز هم خروج از آن بیشازحد خطرناک است؛ و ممکن است به جنگ ختم شود.»
وی در خصوص نقش خود در زمینه خروج ترامپ از برجام می گوید: من زمانی که در کنگره بودم، تمام تلاشم را برای جلوگیری از انعقاد این توافق انجام داده بودم. حالا که دسترسی به اطلاعات بیشتری داشتم تا درکم را از توافق کامل کنم، حتی از آن زمان هم بیشتر مطمئن شده بودم که باید از این اشتباه برگردیم و از توافق خارج شویم.
وی در فصل ششم کتاب خود روایت میانجیگری امانوئل مکرون بین ترامپ و روحانی و تقاضای او برای حلوفصل مسائل مرتبط با رفع تحریمها و بازگشت امریکا به برجام را بهتفصیل تعریف میکند.
او مینویسد: در اجلاس گروه هفت ِ رهبران جهان در اوت ۲۰۱۹ مکرون طرحی مبنی بر پیشنهاد شیوههای بازرسی سرزده و کاهش سطح غنیسازی در مقابل لغو تقریباً کامل تحریمهای ایران ارائه کرده بود. مکرون فکر میکرد میتواند رئیسجمهور را بدین «موافقت» متقاعد کند، اما من و بولتون ـ با کمک نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل ـ روی خنثیسازی نقشه مکرون کارکردیم. … رئیسجمهور و من میدانستیم که بازگرداندن مجدد تحریمها پس از لغو آنها سخت خواهد بود. تحریمها اهرم قدرتمند ما برای کنترل ایران بودند. ما نمیتوانستیم یک قدم هم پا پس بکشیم.»
همکاری گسترده پمپئو و موساد
دیدگاه پمپئو به رژیم صهیونیستی در این تعبیر وی از اسرائیل نمایان است: «وطن اعتقادی من». پمپئو به عنوان وزیر امور خارجه ترامپ، تعدادی از سیاست های دیرینه ایالات متحده، از جمله لغو توصیه های حقوقی از سال ۱۹۷۸ را که شهرک سازی های اسرائیل در کرانه باختری را «ناسازگار با قوانین بین المللی» اعلام کرد، تغییر داد. اکثر دولتهای غربی، مانند بریتانیا، میگویند شهرکسازیها و الحاق قدس شرقی توسط اسرائیل نقض کنوانسیونهای ژنو است و بنابراین غیرقانونی است.
پمپئو قبل از انتصاب به عنوان وزیر امور خارجه در سال ۲۰۱۸، مدیر سیا بود. او نقش مهمی در دولتی ایفا کرد که قدس (اورشلیم) را به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل به رسمیت شناخت و سفارت آمریکا را از تل آویو به آن شهر منتقل کرد. این اقدام به طور گسترده از جمله توسط متحدان واشنگتن، به عنوان مانعی برای توافق نهایی بین اسرائیل و فلسطین مورد انتقاد قرار گرفت.
پمپئو بخشی از تیم دولت ترامپ بود که در مورد توافقنامه های عادی سازی توافقنامه های آبراهام بین اسرائیل و چندین کشور از جمله امارات متحده عربی، مراکش و سودان مذاکره کرد. او در آن زمان گفت که این توافقنامهها بخشی از تلاشهای دولت برای اطمینان از این است که «این دولت یهودی باقی میماند.» او گفت: «من مطمئن هستم که خداوند در اینجا کار می کند.»
پمپئو همچنین در دوره خدمت خود در سیا همکاری گسترده ای را علیه ایران شکل می دهد. وی در کتاب خود به همکاری گسترده موساد با سیا در دوره خدمت خود و علیه ایران اشاره کرده است و درباره «یوسی کوهن» رئیس موساد بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ نوشته است: در طول سالهای خدمتش در دولت آمریکا، کوهن تواناترین و بهترین دوستش در جهان بوده است.
وی خاطره دیدار با «یوسی کوهن» را چنین تعریف می کند: «اولین بار فوریهی ۲۰۱۷ همدیگر را دیدیم. بلافاصله فهمیدم از همکاری با او خوشم خواهد آمد. طولی نکشید که همدیگر را به اسم کوچک صدا کردیم: «یوسی» و «مایک» به جای «مدیر کوهن» و «مدیر پمپئو». نقشهای طراحی کردیم تا با کار هماهنگ، نتایج عالیای را برای آژانسهای متبوعمان به ارمغان بیاوریم. سیآیای و موساد با اندکی سوءظن به یکدیگر نگاه میکردند، اما سازمانهای اطلاعاتی خوب همین کار را انجام میدهند. جاسوسی سخت است. حتی بهترین دوستان شما هم میخواهند بدانند که دوستانشان چه کار دارند میکنند؛ و این قابلدرک است. اما من و یوسی توافق کردیم که کار مشترکمان برای خرد کردن ایران باید ۱۰۰ درصد مکمل هم باشد.»
وی صراحتا اعتقاد خود به صهیونیسم را نیز ابزار داشته و گفته است: «عامل دیگری که پیوند ما (با یوسی کوهن) را مستحکمتر میکرد این بود که هر دویمان انسانهای عمیقاً معتقدی بودیم. یوسی و همسرش «آیا» یهودی ارتدوکس هستند. من و همسرم «سوزان»، به عنوان مسیحی انجیلی، درک میکردیم که سنت ما صرفاً مسیحی نیست، بلکه یهودی-مسیحی است. من و یوسی، هر دو، اهمیت اسرائیل را در سنتهای دینی خودمان درک میکردیم و میدانستیم چرا این سرزمین استثنایی ارزش جنگیدن برای حفظ را دارد.»
در این راستا از حق دینی اسرائیل برای اشغال فلسطین دفاع می کند. مایک پمپئو، وی با ادعای اینکه دولت یهود ادعای کتاب مقدسی نسبت به این سرزمین دارد و بنابراین آن را اشغال نمی کند، از کنترل چندین دهه اسرائیل بر سرزمین های فلسطینی دفاع کرده است.
ر این راستا، دپمپئو به پادکست One Decision گفته بود که «اسرائیل یک ملت اشغالگر نیست. به عنوان یک مسیحی انجیلی، من با خواندن کتاب مقدس متقاعد شدهام که ۳۰۰۰ سال بعد، علیرغم انکار بسیاری از افراد، [این سرزمین] وطن برحق قوم یهود است.»
پمپئو در این گفتگو از کرانه باختری اشغالی با نام اسرائیلی یهودیه و سامره یاد کرد و از حمایت از راه حل دو کشوری فلسطین مستقل در کنار اسرائیل خودداری کرد.
بر این اساس پمپئو معتقد است اسرائیل سرزمین موعود او نیز هست و برای حفظ آن و از بین بردن دشمنان آن از جمله ایران و متحدان منطقه ای اش باید جنگید. او در جنگ غزه نیز با سفر به اراضی اشغالی خوشحالی خود از جنگ غزه را نشان داده بود و به رقص و پایکوبی با سربازان اسرائیلی در نزدیکی مرز غزه پرداخته بود؛ فردی که «محسن رضایی» حالا به افشای نقش اصلی وی در جنگ غزه پرداخته است.
بر این اساس پیوند ناگسستنی او و تفکرات نزدیک به وی با نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی آشکار می شود. او دو تفکر در مقابله با ایران و متحدان منطقه ای آن همسو هستند. بر همین اساس هر دو دیدگاه مخالف هر گونه توافق با ایران هستند چرا که باعث تقویت این کشور می شود. هر دو دیدگاه معتقد به از بین بردن ایران به عنوان «سر اختاپوس» (دکترین اختاپوس) یا «سر مار» و بازوهای منطقه ای آن هستند.
پمپئو معتقد است مقابل ایران و متحدان آن نباید « یک قدم هم پا پس کشید.» بر همین اساس او در خصوص جنگ غزه می گوید: «ما روی حماس تمرکز میکنیم و فراموش میکنیم که مشکل اصلی در تهران و رهبری ایرانیان است. وقتی دولت بایدن درباره آتشبس گفتوگو میکند، حماس و تهران هیجانزده میشوند، و این برای آنها عالی است. آنها میتوانند همانطور که قول دادهاند، بارها این مسئله را تکرار کنند. این احمقانه است که درباره آتشبس صحبت کنیم. من درگیریهای دیپلماتیک را میبینم و فکر میکنم برای آمریکا چه حماقتی است که بپذیرد به آمریکا هزینه وارد کند، هزار و ۲۰۰ اسرائیلی کشته شوند، آمریکاییها گروگان گرفته شوند و دوباره به همین وضعیت فعلی برگردیم. این خطرناک است و ایرانیان از آن احساس پیروزی میکنند.»