به گزارش سایت خبری مدارا: انتخاب نوشت: پس از بیش از یک سال درگیری بیامان در خاورمیانه، سقوط حکومت بشار اسد رئیسجمهور سوریه به عنوان یکی از بزرگترین شوکها در تاریخ منطقه در یادها خواهد ماند. سوریه در قلب خاورمیانه قرار دارد و سقوط اسد موازنه قدرت در منطقه و جهان را دگرگون خواهد کرد.
گفتگو با امین پرتو، کارشناس نظامی، را در ادامه میخوانیم:
امروز دقیقاً حاکمیت سوریه با کدام گروه است؟ کدام گروه و شخص شانس بیشتری برای به دست گرفتن قدرت دارد؟
حاکمیت در سوریه کنونی یکپارچه نیست. در شرق فرات کُردها در چارچوب نیروهای دموکراتیک سوریه در ائتلافی با برخی قبایل عرب و تحت حمایت آمریکا قدرت را در دست دارند و پس از سقوط اسد هم به این سوی فرات آمده و شهرهای مهمی مانند دیرالزور و بوکمال را تصرف کردهاند. در نیمه شمالی سوریه تحریرالشام از یک سو و ارتش ملی سوریه که تحت حمایت ترکیه است قدرت دارند. البته تحریرالشام بر ائتلافی از گروههای سوری عمدتاً اسلام گرا حاکم است و قدرت اصلی را دارد. در جنوب و بیابانهای سوریه هم ائتلافی از گروههای ارتش آزاد سوریه قدرت دارند و توانستهاند شهرهایی مانند دمشق و درعا را کنترل کنند. البته نیروهای مسلح محلی دروزی، مسیحی و اسماعیلی هم به صورت پراکنده حضور دارند باید دید سازوکار انتقال قدرت در سوریه چگونه خواهد بود. اگر بنابر زور اسلحه باشد تحیرالشام شانس بیشتری دارد اما روشن است که نه آمریکا، نه اسرائیل، نه ترکیه و نه هیچ یک از کشورهای عربی مایل به این مسأله نیستند. در صورت برگزاری انتخابات هم مسائل دینی، قومی، زبانی و محلی بسیار تأثیرگذار است و هیچ قدرت هژمونی شکل نخواهد گرفت.
آیا سوریه یکدست باقی میماند و یا احتمال از دست رفتن کنترل برخی نقاط و یا اشغال توسط اسراییل و ترکیه وجود دارد؟
بعید است ترکیه به دست همچو کاری بزند. اما اسرائیل دستاندازی بر برخی نقاط سوریه را شروع کرده است و ممکن است مرزهای جولان را بسیار فراتر ببرد. به این ترتیب بخشهایی از جولان که توسط ارتش سوریه و در جنگ ۱۹۷۳ ازاد شده بود دوباره به دست اسرائیل خواهد افتاد. حتی ممکن است این دستاندازی فراتر از خطوط قبلی هم برود. با این حال سوریه به عنوان یک کشور باقی خواهد ماند و برنامه تجزیه کامل آن که اسرائیل مایل به آن است شانس کمی برای اجرا دارد. نه کشورهای منطقه مانند ترکیه و کشورهای عربی مایل به انجام آن هستند و نه جهان به آن روی خوش نشان خواهد داد.
آینده سیاسی سوریه با گروههای فعلی، کشوری اسلام گرا با رگههای افراطیگری است؟
بعید است اسلام گرایی افراطی جاییی در آینده سوریه داشته باشد. جولانی به خوبی از سرنوشت داعش و القاعده پند گرفته و میداند که وارد شدن در این مسیر، جز تباهی و نابودی نخواهد بود. گروه های اسلام گرا اقبال زیادی در سوریه دارند. این هم به سبب غلبه مذهبی اهل سنت و هم به سبب فداکاری گسترده این گروهها در مبارزه با بشار اسد است. با این حال سوریه بسیار از نظر دینی و اعتقادی متنوع است. اقلیت قابل توجه دروزی، مسیحی، کُرد و علوی وجود دارد. همین طور بخش بزرگی از اهل سنت هم اساساً سکولار هستند. اگر بنا بر حاکم شدن صندوق رأی و البته باقی ماندن آن باشد به تدریج جریانات اسلام گرا مستحیل خواهند شد. مگر آنکه بخواهند تنها به یک دور انتخابات بسنده کنند و به زیر صندوق رأی بزنند. این اقدام هم قطعاً پیامدهای سنگینی درپی خواهد داشت و آنان به این مسأله نیک آگاه هستند.
مناسبات ایران و این گروهها به کجا خواهد رسید؟ آیا می توان نقطه مشترکی در نظرگرفت؟
به نظر من جمهوری اسلامی ایران در آینده سوریه هیچ جایگاه و پایگاهی نخواهد داشت. جریانات حاکم شده فعلی چه جریان اسلام گرای تحریرالشام و متحدانش و چه جریان ارتش آزاد به شدت با جمهوری اسلامی، محور مقاومت و حزب الله دشمن هستند. این گروهها اگر سوریه را بدل به پایگاه حضور عناصر ضد ایرانی نکنند که کردهاند، قطعاً به دنبال هیچ رابطه اای با ایران حتی رابطه عادی هم نخواهند بود. البته ضدیت با ایران برای آنها اعتباری هم در رابطهشان با اسرائیل و آمریکاهم خواهد بود. اینکه جولانی میگوید با اسرائیل و آمریکا دشمنی ندارد اما با ایران و حزب الله دشمن است گواه این مسأله است. البته جریانات غیراسلام گرا مثل بخشهایی از ارتش آزاد هم به شدت بیشتری ضد جمهوری اسلامی هستند و به فرض اگر زمانی از طریق حماس بتوان به تحیرالشام کانال ارتباطی زد، غیرممکن است بتوان با ارتش آزاد وارد تعامل شد چون نفرت گسترده و عمیقی از دوره حضور ایران در سوریه و شرکت در جنگ داخلی در حمایت از بشار اسد دارند.
حزب الله و لبنان چه سرنوشتی در پی قدرتگیری این گروهها پیدا خواهند کرد؟
حزب الله هم حضور خود در سوریه را از دست داده و در آینده هم امکانی برای حضور در سوریه نخواهد داشت و هم سوریه به عنوان پل پشتیبان حزب الله هم از بین رفته است. در آینده هم احیای این پل غیرممکن است. جریانات معارض در جنگ با حزب الله بودند و حتی ممکن است به دنبال گرفتن انتقام از حزب الله در داخل لبنان باشند چون حزب الله را عامل اصلی حوادث رخ داده در شهرهایی مانند زبدانی، حمص و قصیر در طول جنگ داخلی میدانند. شاخه سوری حزب الله هم فروپاشیده و افراد سوری آن برای نجات جان خود باید سوریه را ترک کنند.
مواضع این گروهها با اسراییل چگونه است؟
به نظر میآید این گروهها فقط ضد بشار اسد و حامییانش بودند و کاری با اسرائیل ندارند. آنها میدانند که ضدیت با اسراییل خطرناک است و به راحتی ممکن است به بهای جانشان تمام شود. حتی اگر اسرائیل دست به الحاقات ارضی جدید در سوریه بزند این گروهها دست به اقدامی نخواهند زد و حتی ممکن است پیش قدم برقراری ارتباط با اسرائیل هر چند به صورت کُند و پنهان شوند. به نظر من اسرائیل احساس خطری از این گروهها نداردو به فرض وجود خطر هم آنها ضعیفتر از حزب الله و ایران هستند و اسراییل میتواند آنها را مدیریت کند.