به گزارش سایت خبری مدارا: دیدبان نوشت: سعید جلیلی که در سالهای اخیر همواره خود را بهعنوان رئیس «دولت سایه» معرفی کرده، در دولت چهاردهم نیز بهعنوان یکی از مهمترین چهرههای منتقد و مخالف، نقشی فعال ایفا کرده است. مفهوم «دولت سایه» که جلیلی از آن سخن میگوید، در نظامهای سیاسی دموکراتیک به احزاب یا جریانهایی اطلاق میشود که در مقام اپوزیسیون، برنامههای جایگزینی برای سیاستهای دولت مستقر ارائه میدهند. اما در ایران، کارکرد دولت سایه جلیلی عمدتاً به مخالفت با سیاستهای دولتهای غیراصولگرا و ایجاد موانع در مسیر این دولتها تبدیل شده است.
در این خصوص، آیتالله محسن غرویان، استاد حوزه علمیه قم و فعال سیاسی گفت: دیدگاههای آقای جلیلی به هیچ وجه مبتنی بر واقعگرایی نیست، بلکه میتوان آن را نوعی تفکر ارتجاعی و ایدهآلیستی دانست که با واقعیات موجود در عرصه سیاست، اقتصاد و جامعهشناسی فاصلهای جدی دارد. به نظر میرسد ایشان در ذهن خود اسیر مجموعهای از تصورات و توهماتی است که ارتباطی با واقعیتهای ملموس جهان ندارد. در حالی که شناخت صحیح از سیاست جهانی مستلزم درک عینی و میدانی از مناسبات قدرت، اقتصاد و ساختارهای اجتماعی است، آقای جلیلی رویکردی ذهنمحور دارد و در دنیای تخیلات خود، تصاویری غیرواقعی از آنچه در عرصههای مختلف جریان دارد، ترسیم میکند.
وی افزود: سیاستورزی در دنیای امروز نیازمند تحلیل واقعبینانه از مناسبات جهانی و شناخت دقیق از اهرمهای قدرت در حوزههای نظامی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. اما آقای جلیلی به جای این که بر اساس دادههای عینی و تحلیلهای علمی حرکت کند، به آرمانگرایی صرف متوسل شده است. اندیشههای او فاصلهای چشمگیر با واقعیات کف میدان دارد، چه در سطح داخلی و چه در عرصه بینالمللی. در حالی که سیاستورزی مؤثر باید بر اساس شناخت عمیق از واقعیتهای موجود طراحی و اجرا شود، نگاه ایشان صرفاً به ایدهآلهایی محدود شده است که در عمل کارایی ندارد.
این فعال سیاسی اظهار کرد: وفاق ملی و انسجام اجتماعی زمانی شکل میگیرد که سیاستمداران از روحیه تعامل و گفتوگو برخوردار باشند و براساس عقلانیت عینی و میدانی تصمیمگیری کنند. در مقابل، تفکری که بدون توجه به واقعیات اجتماعی و سیاسی، صرفاً بر پایه تصورات ذهنی بنا شده باشد، نهتنها کمکی به حل مشکلات کشور نخواهد کرد، بلکه میتواند شکافها و تنشهای داخلی را نیز تشدید کند. ازاینرو، سیاستی که مبتنی بر واقعیتگرایی، تعامل سازنده و شناخت دقیق از مناسبات قدرت باشد، بسیار کارآمدتر از رویکردی است که صرفاً در دایرهای از تخیلات و توهمات شکل گرفته است.
جلیلی «دولت سایه» را برای پیشبرد اهداف اصولگرایان تشکیل داده است
غرویان ضمن انتقاد از نحوه بهکارگیری مفهوم «دولت سایه» توسط تیم سعید جلیلی، گفت: سعید جلیلی، یکی از چهرههای برجسته اصولگرای ایران است که در سالهای گذشته با اعلام تشکیل «دولت در سایه» از طرفداران خود خواسته است که در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی اصولگرایان فعالیت کنند. مفهوم دولت در سایه بهطور کلی به معنای گروهی است که در صورت عدم دستیابی به قدرت رسمی، در پشت صحنه و در قالب فعالیتهای غیررسمی، سیاستهای خود را پیگیری میکنند. جلیلی به عنوان یکی از چهرههای اصلی جبهه اصولگرایان، همواره بهشدت از سیاستهای دولتهای اصلاحطلب و دولتهای میانهرو انتقاد کرده است و برای تضعیف مواضع آنان در عرصه سیاسی کشور تلاش کرده است.
این استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: در سالهای اخیر، برخی از تحرکات سیاسی علیه آقای محمدجواد ظریف، وزیر خارجه سابق ایران، بهویژه از سوی جریانهای تندرو و اصولگرایان، بهشدت قابل توجه بوده است. تحلیلها و گمانهزنیها نشان میدهند که این تحرکات در واقع ناشی از مواضع «دولت در سایه» به رهبری آقای سعید جلیلی است. بهویژه آن که این جریان بهشدت مخالف روند مذاکرات هستهای ایران با کشورهای غربی هستند و همواره نقدهایی به سیاستهای دیپلماتیک آقای ظریف وارد کردهاند.
جلیلی و حامیانش، به دنبال محدود کردن قدرت نفوذ ظریف هستند
غرویان با تاکید بر این که سعید جلیلی از سالها پیش به دنبال ایجاد یک ائتلاف سیاسی براساس اصولگرایی و محافظهکاری بوده است، عنوان کرد: آقای جلیلی در سخنان مختلف خود بارها به تشکیل دولت در سایه اشاره کرده و از آن به عنوان رویکردی برای آینده کشور یاد کرده است. این ائتلاف و گروههای حامی او در پی آن هستند که در صورت عدم رسیدن به قدرت رسمی، با استفاده از تحرکات رسانهای، برگزاری تجمعات و فشار بر دولتهای موجود، تاثیرگذاری خود را بر سیاستهای کشور حفظ کنند.
این فعال سیاسی با بیان این که این فشارها و تحرکات، در قالب حملات علیه آقای ظریف و سیاستهای دیپلماتیک او نمایان میشود، یادآور شد: آقای جلیلی و جریانهای حامی او، با نقدهای تند و برخی اقدامات رسانهای، همواره بهدنبال محدود کردن قدرت نفوذ آقای ظریف و تیم مذاکرهکننده ایران در عرصه سیاست خارجی بودهاند. یکی از این حملات، انتقادهای مستمر از توافق هستهای ایران (برجام) در طول سالهای اخیر بود که آقای جلیلی بهطور مداوم آن را مخالف منافع ملی کشور میدانست و به دنبال لغو آن بود.
وی افزود: در این راستا، بعضی از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که برخی تحرکات علیه آقای ظریف در واقع به نوعی راهبرد مستقیم یا غیرمستقیم از سوی آقای جلیلی و جریانهای نزدیک به او است. به همین دلیل، آقای جلیلی بهطور ضمنی از این گونه تحرکات حمایت کرده است و برخی حتی پیشنهاد میدهند که او باید به طور علنی از این اقدامات فاصله بگیرد و اعلام برائت کند. سکوت یا عدم واکنش او به این تحرکات، به تحلیلگران این پیام را میدهد که او احتمالاً بهطور غیررسمی از اقدامات علیه آقای ظریف و تیم دیپلماسی کشور حمایت میکند.
جبهه پایداری در زمان احمدینژاد، اطاعت از رئیسجمهور را اطاعت از خدا میدانست
غرویان در بخش دیگری از صحبتهایش به حمایت آیتالله مصباح یزدی از جبهه پایداری اشاره کرد و گفت: آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، یکی از روحانیون برجسته اصولگرا و از بنیانگذاران جبهه پایداری بود. این جبهه سیاسی، که عمدتاً از نیروهای مذهبی و اصولگرای ایران تشکیل شده است، همواره بهعنوان یک جریان مخالف با دولتهای اصلاحطلب و حتی دولتهای میانهرو شناخته میشود. آیتالله مصباح یزدی، بهعنوان یک چهره مؤثر در جبهه پایداری، نقش بزرگی در شکلدهی به سیاستهای این جریان داشت. او معتقد بود که کشور باید تحت رهبری روحانیون و اصولگرایان باشد و تلاش میکرد از هر گونه تغییرات سیاسی که به ضرر اصولگرایان باشد، جلوگیری کند.
این استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: آیتالله مصباح یزدی در سالهای اخیر و بهویژه در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، بهشدت از سیاستهای دولت نهم و دهم حمایت کرد. او در گذشته جمله معروفی داشت که «اطاعت از رئیسجمهور اطاعت از خداست» که بهطور ویژه به حمایت از رئیسجمهور وقت، محمود احمدینژاد، اشاره داشت. این جمله تا مدتها بهعنوان یکی از اصول اساسی جبهه پایداری و حامیان آن در نظر گرفته میشد. آیتالله مصباح یزدی و جبهه پایداری باور داشتند که این اطاعت از رئیسجمهور که در آن دوران به احمدینژاد تعلق داشت، به معنای اطاعت از اراده خداوند است.
وی در نهایت خاطرنشان کرد: نکته جالب اینجا است که وقتی آقای پزشکیان به عنوان رئیسجمهور منتخب و آقای ظریف بهعنوان معاون در دولت پزشکیان منصوب شدند، جبهه پایداری دیگر به حمایت از دولت منتخب نپرداختند و در واقع، از اطاعت از رئیسجمهور جدید خودداری کردند. این رفتار نهتنها نشاندهنده تناقض در اصول سیاسی جبهه پایداری است، بلکه به تحلیلگران این نکته را میآموزد که جبهه پایداری و حامیان آن، مواضع خود را بر اساس منافع کوتاهمدت سیاسی تغییر میدهند و بیشتر از اصول ثابت و پایدار فاصله میگیرند.