به گزارش سایت خبری مدارا: روزنامه اصولگرای جوان نوشت: اگر کسی بخواهد از میان تمامی تحلیلهای مذاکراتی به یکی دل ببندد، درستتر و منطقیتر آن است که به یک تحلیل حدوسط برسد و دلخوش کند و از تحلیلهای بسیار بدبینانه و بسیار خوشبینانه فاصله بگیرد. ما نمیدانیم در سرها چه میگذرد و چرخش روزگار بر کدام پاشنه است، اما میتوانیم منطقی و میانهرو باشیم.
بدبینانهترین تحلیلها آن است که بگوییم راهبرد پنهان ایران «نه توافق، نه جنگ» است و در مقابل راهبرد پنهان امریکا نیز دقیقاً همین یعنی «نه توافق، نه جنگ»! و هر یک نیز مذاکره را به دلیل همین راهبرد پنهان، تلهای برای دیگری قرار داده است! خب این تحلیل خیلی قشنگ است، اما لزوماً درست نیست. این تحلیل را اینطور تجزیه میکنند که ایران جنگ نمیخواهد، چون امری مشخص است، اما توافق هم نمیخواهد زیرا آن را با حفظ اصول خود در تعارض میبیند و میداند در نهایت امریکا در یک نقطه متوقف و محدود نمیشود و کار به دستاندازی در ایدهها و اصول و مبانی میرسد. اما نمیتواند با تقاضای مذاکره حتی اگر آن را از طرف امریکا صوری و نمایشی بداند، موافقت نکند، پس پای میز مذاکره میرود، اگرچه با همان راهبرد پنهان.
امریکا نیز دقیقاً همین را در سر دارد. جنگ نمیخواهد زیرا از پیامدهای قابلمحاسبه و غیرقابلمحاسبه آن بیمناک است، اما توافق هم نمیخواهد زیرا آنچه را که برای ایران میپسندد، همین وضعیت کنونی فشار و تحریم و تهدید است و دلیلی نمیبیند که به توافقی برسد که یک سر آن آزادسازی داراییهای ایران و لغو تحریمها باشد.
نشانه این ادعا هم آن است که حلقه اول کاخسفید حرف مثبت میزند، اما حلقه دوم و سوم تهدید میکند و دولت امریکا را از توافق با ایران بدون تسلیم کامل ایران برحذر میدارد. این وسط صهیونیستها هم بیکار نمینشینند، پس امکان یا اراده توافق با ایران نیست.
خوشبینانهترین تحلیل هم آن است که بگوییم امریکا به هزار دلیل میخواهد سریع توافق کند و ایران هم همین را میخواهد و توافق در دسترس است.
اما تحلیل منطقیتر که از این خوشبینی و بدبینی دور باشد آن است که نمیتوان ایران را متهم به «بازی در مذاکرات» کرد. بله شاید ایران نخواهد که تصویر «مبارزهگر با امپریالیسم» که در نیمقرن اخیر از ایران در ذهن دنیا شکل گرفته و برای ملتهایی الگو شده است، از بین برود، ولی چه کسی گفته که اگر توافق، محدود به رفع تحریمها در مقابل کاهش غنیسازی باشد، این تصویر محو شده است؟
کاری را که قبلاً هم کردهایم چرا دوباره انجام ندهیم و یک توافق میانه را که فقط در دو موضوع خاص است به دست نیاوریم؟ این را در هیچجای دنیا عدول جمهوری اسلامی از آرمانهای خود نمینامند.
در طرف مقابل هم میتوان تصور کرد که برخی زیانهای پنج دهه دشمنی با ایران، و شرایط جدید جهان، امریکا را متقاعد کرده از شدت این ستیزهگری بکاهد تا کمتر ضرر کند؛ و برای همین میداند که نباید بحث جمعکردن صنعت صلحآمیز هستهای و موشکها و مقاومت و اسرائیل را وارد مذاکره کند. چنین تصوری معقول است. دستکم با این تصور، مذاکره با امریکا زیان زیادی برای ما ندارد. برخی میگویند ترامپ غیرقابلپیشبینی است. خب ایران نیز مثل کفدست، ساده و قابلپیشبینی نیست، اما به وجه مثبت آن!
معمولاً کسانی که از خودشان تحلیل بیرون میریزند، به تحلیل میانه و حد وسط روی خوش نشان نمیدهند، چون برای آنان فالوور جمع نمیکند! تاریخ همیشه گرفتار همین رادیکالپسندی بوده است. چپها که روزگاری دنیا را قبضه کرده بودند، حالا کجا هستند؟! و هر اندیشهای که مقابل چپ بوده است، کدام ملت را خوشبخت کرد؟!
فایده میانهروی در فرضیهها آن است که برخلاف تندرویها مبتنی بر تجربه و شواهد است. اینکه اکنون و بعد از تجربه برجام و توافقات دیگر، بگوییم ایران هرگز و هرگز زیر بار توافق با امریکا نمیرود، مبتنی بر کدام شواهد یا تجربه است؟ جز اینکه بخواهیم از همینحالا تقصیر شکست احتمالی مذاکرات را گردن ایران بیندازیم؛ و اینکه بگوییم امریکا برای ما تله گذاشته و نباید مذاکره کنیم هم پذیرفته نیست، زیرا مذاکره امری مرحلهبهمرحله است و اینطور نیست که تلهای باشد که ما تا آخر آن را برویم و در دام بیفتیم و صید شویم و کباب شویم و تمام!
برخی میگویند هر مذاکرهای که عادیسازی روابط ایران و امریکا در آن نباشد، محکوم به شکست است و ایران و امریکا نیز هرگز به عادیسازی نمیرسند. امریکا همینالان با کدام کشور در جهان روابط عادی دارد که ایران دومی آن باشد؟! برخی دیگر تا باز شدن سفارتها و آغوش دوستی هم پیش میروند! دست از شهوت دیدهشدن با اظهارات شگفتیساز باید شست.
ایران و امریکا ممکن است به یک توافق حداقلی که بخشهای اصلی آن آشکار باشد و حتی بخشهایی آشکار نشود و ضمنی بماند، دست یابند. اگر طرف مقابل بیش از این بخواهد، بله شاید توافقی نباشد. اما در هر حال شکست مذاکرات آنهم وقتی ایران زیر بار شدیدترین تحریمهای تاریخ است و امریکا هم نهایت تحریمها را آزموده است، در فهم عقلای دنیا بر گردن امریکا خواهد افتاد، هرچند امریکا پروپاگاندای خلاف آن انجام دهد و این چیزی نیست که اکنون قاطعانه بگوییم امریکا در حال دنبالکردن آن است.