در فاصله شش ماه مانده تا انتخابات حساس مجلس یازدهم در اسفندماه سال جاری شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور به گونهای است که اگر بخواهیم در یک جمله آن را خلاصه کنیم میتوان گفت مشارکت مردم در دست انداز اعتماد قرار دارد. اعتمادی که به سبب عملکردهای انتقادآمیز دولت در حوزه اقتصاد و معیشت مردم هر روز کمرنگ تر میشود.
به گزارش سایت خبری مدآرا، اصلاحطلبان به سبب حمایت از دولت و از سوی دیگر به جهت عملکردهای بعضا ناموفق خود در فراکسیون امید حمایت و اعتماد مردم را از دست داده و با افت فاحش سرمایه اجتماعی مواجه شدهاند. لذا برای بازیابی این سرمایه و جلب رضایت مردم برای مشارکت گسترده در انتخابات باید طرحی نو در انداخت . بدین صورت که اصلاحطلبان به صورت کاملا صادقانه و شفاف با مردم به گفت و گو بپردازند و دولت نیز با عملکردهای مثبت و تاثیرگذار اقتصادی تا حدودی وضع معیشتی مردم را بهبود بخشد تا در زمان انتخابات بازهم دست برتر با اصلاحطلبان باشد. در این راستا برای بررسی شرایط مشارکت مردم در انتخابات، نقش جریانات سیاسی در جلب مشارکت و نحوه حضور اصلاحطلبان در انتخابات «آرمان ملی» با علی تاجرنیا عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
با توجه به شرایط اقتصادی و معیشتی جامعه، اختلاف دیدگاهها میان مسئولان و مردم در حوزه اجتماعی و در پیش بودن انتخابات مجلس که مهم ترین رویداد سیاسی پیش روی کشور است، فضای جامعه را در شش ماه مانده به انتخابات چگونه ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم که ما اکنون به لحاظ افکار عمومی در یک دوره رکود و انفعال بسر میبریم. احساس من این است که مردم به نوعی دچار یأس از ایجاد تغییرات جدی در وضعیت مدیریت کشور و مدیریت خود هستند. آنچه که امروز به عنوان آرامش در جامعه از آن نام برده میشود و در سخنان رئیس جمهور نیز بود در عین اینکه میتواند از نظر روی آوردن به رفتارهای عقلانی امر مثبتی تلقی شود، اما در عین حال بیش از یک استراتژی برای همراه شدن با مسائل؛ ناشی از یک نوع انفعال، بیعملی و نا امیدی است. این مساله میتواند برای تولید و هرگونه جریان مولدی در عرصههای مختلف کاملا امری خطرناک باشد. خصوصا برای جمهوری اسلامی که بزرگترین اتکایش به مردم است و استقلال امروزش را بهواسطه حمایتهای مردم و افکار عمومی دارد. بنابراین فکر میکنم که در این خصوص باید شوک مثبتی در جامعه ایجاد شود. آنچه که امروز تحت عنوان اخبار از درون کشور شنیده میشود خبرهایی یأسآلود همراه با بی انگیزه کردن مردم است. در حوزه مدیریتهای کلان اتفاقی نمیافتد، در حوزه سیاست خارجی عملا هیچ ابتکار عملی صورت نگرفته و متاسفانه از درون نیز روز به روز اخبار فساد در جامعه مطرح میشود. خیلی از این مسائل شاید واقعی نباشد، اما متاسفانه هر خبری در مورد ناکارآمدی برخی ارکان حاکمیت مورد استقبال قرار میگیرد، در بین افکار عمومی پخش و بدون تحقیق پذیرفته میشود. این نشان دهنده یک آسیب جدی است که باید برای آن فکری کنیم. اینکه در انتخابات مجلس قطعا عده زیادی حضور پیدا خواهند کرد و رای خواهند داد بحثی کاملا روشن و غیر قابل کتمان است و نمیتوان آن را در نظر نگرفت ،اما واقعیت این است که این آرا تا چه میزان به لحاظ کمی و کیفی میتواند به کشور کمک کند. ما اکنون به شدت نیازمند حمایت افکار عمومی از دولت و مجموعه حاکمیت هستیم تا در مقابل این خطراتی که کشور را تهدید میکند با استحکام عمل کرده و نظرات خود را اعلام کنیم. بنابر این من فکر میکنم بر جریانهای سیاسی و مجموعه دولت لازم است که به نوعی با عملکرد بهتر، ابتکار عمل و طرحی نو در انداختن شرایطی را ایجاد کنند که مردم تغییر را حس کنند تا با تحرکی جدی بهصورت گسترده در انتخابات حاضر شوند. از طرفی نیز نهادهای نظارتی شرایط را به گونهای تعریف کنند تا مردم احساس کنند که در بین گزینههای موجود برای نمایندگی مجلس میتوانند نزدیکترین افراد به تفکر خود را انتخاب کنند. ما یادمان نرود که اگر امروز مجلسمان آنطور که میخواهیم از کارآمدی لازم برخوردار نیست بخش عمدهای از آن به این دلیل است که بسیاری از چهرههای کارآمد به دلیل نوع نگرشهای حاکم بر نهادهای نظارتی امکان حضور را در عرصه رقابتها پیدا نکردند. احساس من این است که نیازمند نوعی پیشرفت در ساختار مدیریتی کشور هستیم اما تنگ نظریها بعضا باعث میشود که ما از تجارب گرانسنگ بی بهره شویم. از طرف دیگر نیز فضا را برای جوانان علاقهمند و پر انرژی به آن صورت باز نکردیم. اینها مسائلی است که باید اتفاق بیفتد تا مردم بتوانند امیدواری جدی تری پیدا کنند و شرایط برای یک مشارکت فعال و آگاهانه فراهم شود.
مردم در سال ۹۴ برای تغییر وضع موجود و راه نیافتن جریان دلواپس به مجلس به لیست امید رای دادند، اما امروز در سال ۹۸ شرایط تغییر نکرده است؛ اساسا دعوت مردم به شرکت در انتخابات با همان رویکرد سال۹۴ میتواند موثر واقع شود؟
اولا بگویم که به هر حال در کشور ما انتخابات امری است که باید تکرار شود تا بخشی از نهادهای قدرت بهواسطه رای مستقیم مردم انتخاب شوند. بنابر این ما نمیتوانیم بگوییم که انتخابات وجود نداشته باشد یا مردم در انتخابات حضور پیدا نکنند چون طبیعتا این مسالهای است که وجود دارد. مگر اینکه افرادی بخواهند راه نجات کشور را از طرق دیگری دنبال کنند که این مشی اصلاح طلبی نبوده است. اصلاحطلبی همیشه به دنبال ایجاد تغییرات در درون حاکمیت و در چارچوبهای قانونی بوده است. مساله اینجا است که اینگونه نیست مردم مثل گذشته به خاطر ترس از یک جریان سیاسی یا اتفاقات دیگری بخواهند اصلاحات را همراهی کنند. مردم امروز به شدت دنبال کارآمدی هستند و ما باید در فرصت باقی مانده بتوانیم که توفیقاتی که در دولت یا مجلس بوده را به مردم معرفی کنیم یا اینکه صادقانه شرایط را توضیح دهیم. واقعیت این است که شرایط کشور شرایط سخت و مشکلی است و طبیعتا بخشی از مشکلات معیشتی ما به تحریم و مشکلاتی که مخالفان کشور آن را بهوجود آوردند بر میگردد. البته باید بپذیریم که بخشی از اینها نیز بهواسطه سوء مدیریتها صورت گرفته و باید این مساله را به خوبی به مردم توضیح داده و دور نمایی از آنچه قرار است انجام شود به مردم ارائه دهیم. من فکر میکنم مساله این است که در تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی در مجموع دورانی به توفیق دوره اصلاحات نداشتیم. در آن زمان رئیس دولت اصلاحات و مجلس ششم حضور داشتند و کشورمان توانست در شاخصههای توسعه رشد قابل توجهی داشته باشد و به نوعی در جامعه جهانی بیشتر پذیرش شود. اکنون نیز بایستی بتوانیم این شرایط را بازتولید کرده و حتی آن را بهتر کنیم. از این رو بهنظر میرسد که مقداری صادقانه با مردم صحبت کردن مشکلات را مرتفع خواهد کرد. در عین اینکه در هر مقطع زمانی سیاست ورزی ایجاب میکند که انسان با شرایط موجود حرکت کند،اما امروز دیگر انتقاد کردن به دولتهای گذشته و بیان مشکلاتی که دیگران برای ما ایجاد کردند دیگر خیلی مسموع نیست. طبیعتا مردم از رئیس جمهوری که۴۰ سال در بطن جریانات مدیریتی و سیاسی کشور بوده توقع دارند که بازگو کردن مشکلات در درون ساختار حاکمیت اکتفا نکرده و سعی کنند که شرایط را تغییر دهند. به نظر من ضمن اینکه اقدامات خوبی از طرف دولت و مجلس انجام شده ،اما بدون شک افکار عمومی مجموعه از این عملکرد راضی نیستند و بایستی ببینیم چه برنامههایی بین گروههای سیاسی وجود دارد تا بتوانند افکار عمومی را به خود جلب کنند. هر کدام از جریانات سیاسی یک طیف طرفدار سنتی دارند که به طور طبیعی با توجه به سیاسی بودنشان رای خود را به سبد این گروهها میریزند، اما بخش عمدهای از آرا؛ آرای خاکستری است که براساس کارآمدی و بهبود معیشت به سمت جریانات سیاسی میروند. لذا باید بدانیم که امروز با مردمی سر و کار داریم که بخش عمدهای از آنها از وضع موجود راضی نیستند و باید بتوانیم آنها را برای یک حضور جدی متقاعد کنیم و این امر هم طبیعتا چندان ساده نیست.
بسیار مطرح میشود که اصلاحطلبان باید صادقانه با مردم به گفت و گو بنشینند؛ اساسا چه مؤلفههایی برای این گفت و گوها لازم است و اصلاحطلبان برای گفتوگو با مردم برنامهای دارند؟
من فکر میکنم که ما باید دو مساله را مدنظر قرار دهیم . نخست اینکه از دفاعهای بی مورد نسبت به برخی عملکردهای نادرست اجتناب کنیم و در عین حال در بیان انتقادات نیز به گونهای نباشد که افکار عمومی و مردم را دلزده و منفعل کنیم. باید راه میانهای را در پیش گرفت و جلو رفت. از این جهت بهنظر میرسد که اگر مردم در انتخاباتهای گذشته به حرف رئیس دولت اصلاحات دل سپردند و انجام دادند بخش عمدهای از آن به خاطر برخورد رئیس دولت اصلاحات و رفتار صادقانه ایشان بوده است. رئیس دولت اصلاحات همچنان این کاریزما را در بین سیاسیون کشور دارند به این دلیل که مردم ایشان را به صداقت میشناسند. ممکن است این نوع گفتار و سخنان رئیس دولت اصلاحات آثار قبلی را نداشته باشد، اما بدین معنی نیست که به نوعی مرجع بودن ایشان را زیر سوال ببرد؛ بلکه بدین جهت است که دولتیها و مجلس نتوانستند به خوبی از این ظرفیت استفاده کنند. لذا طبیعی است که مردم نسبت به این مساله گلایه دارند. من احساس میکنم که رئیس دولت اصلاحات بازهم حضور خواهد یافت، به مدد خواهد آمد و صداقت و راستگویی ایشان در مقابل مردم در انتخابات پیش رو قطعا میتواند تاثیرگذار باشد.
انتقادات اخیر رئیس دولت اصلاحات به دولت و فراکسیون امید و همچنین تشکیل کارگروه پایش و نظارت در شورای عالی اصلاح طلبان این شائبه را ایجاد کرده که اصلاحطلبان چند ماه مانده به انتخابات برای اقناع افکار عمومی دست به این تحرکات میزنند ؛ از دید شما این مساله تا چه حد واقعیت دارد؟
چندان هم اینگونه نیست. به هر حال پایش و نظارت کردن هر چقدر هم دیر انجام شود بهتر از انجام نشدنش است. طبیعتا خوب میبود که این کار از همان ابتدای تشکیل مجلس یا شورا با جدیت مطرح شود، اما اگر هم صورت نگرفته نفس این کار خوب است و باید از آن استقبال کرد. حال اینکه جریان اصلاحات و دستاندرکاران آن حتی اگر براساس فشار افکار عمومی نیز دست به این کار زده باشند کار پسندیدهای است که طبیعتا اگر بهتر و بیشتر انجام شود در دورههای آینده به صورت نظاممندتر، سیستماتیکتر و در زمان مناسب خودش میتواند ثمرات فراوانی برای اصلاح طلبان داشته باشد.
در شرایط حاضر مردم با نوعی دوگانگی رفتار از سوی جریانات سیاسی بهخصوص اصلاحطلبان روبهرو هستند؛ یعنی پیش از انتخابات همه شعار مطالبات مردم سر میدهند، اما پس از انتخابات مردم فراموش میشوند، این دو گانگی را چطور ارزیابی میکنید؟
من در مورد اصلاحطلبان بحث شما را به این شکل قبول ندارم. معتقدم که اصلاحطلبان پیش از انتخابات و پس از آن برخورد غیرصادقانهای با مردم ندارند. آنچه شرایط را تغییر میدهد این است که دست اصلاحطلبان برای استفاده حداکثری از طرفیتشان بسته است. شما حساب کنید اگر نمایندگانی با تجربه و کارشناس در درون مجلس بودند بدون شک میتوانستند تاثیرات مثبت تری نسبت به همکاران فعلی ما ایجاد کنند. بنابراین من بخش عمدهای از این نگرش را ناشی از این میدانم که همه ظرفیت اصلاحات به کار گرفته نشده است. متاسفانه هر چقدر که از هسته اولیه ، موثر و شناخته شده اصلاحطلبان دور میشویم و به سمت حاشیه میرویم طبیعتا اجزا و افراد، کارآمدی لازم را ندارند و ممکن است درگیر یکسری مسائلی شوند که بدون شک به جریان اصلاحات ضربه میزند. ولی فکر میکنم بیش از اینکه این مساله را ناشی از مشکلات اصلاح طلبان بدانیم باید ناشی از عملکرد مجموعههایی بدانیم که امکان بروز این ظرفیتها را ایجاد نمیکنند.
اخیرا اصولگرایان جو عمومی جامعه را به سمتی میبرند که اگر اکنون در جامعه مشکلاتی وجود دارد از ناحیه اصلاحطلبان و دولت مورد حمایت آنها است؛ اصلاحطلبان چه پاسخی نسبت به این حرکت تخریبی دارند؟
من فکر میکنم که اگر مطالب به درستی تبیین شود مردم به خوبی متوجه مطالب هستند. یعنی هم اصلاح طلبان نمیتوانند از زیر بار ناکارآمدیهای دولت بیرون بیایند و هم اصولگرایان نمیتوانند تمام مسائل و مشکلات کشور را به گردن دولت و اصلاح طلبان بیندازند. مهم این است که ما در خیلی از مواقع حرفهای خودمان را نمیزنیم. یعنی ملاحظاتی در کشور صورت میگیرد. مثلا اگر امروز برجام در کشور به شکست انجامیده چرا این اتفاق افتاده است. آیا صد در صد تقصیر بر گردن طرف خارجی است؟ آیا در داخل از انسجام لازم برخوردار بودیم؟ آیا نهادهای مختلف این همراهی و همکاری را داشتند؟ اینها مسائلی است که اگر مطرح شود افکار عمومی میتواند به میزان دخالت هر جریان سیاسی را در اتفاقات پیش آمده برسد. بنابر این اینگونه نیست که اصولگرایان بخواهند تمام تقصیر آنچه رخ داده را گردن اصلاح طلبان بیندازند. کما اینکه خودشان در دوره احمدینژاد حاضر نشدند تمام مشکلات دولت وی را بر عهده بگیرند، اما طبیعتا اصلاح طلبان باید نسبت به عملکرد دولت پاسخگو باشند. چراکه به هر حال دولت مورد حمایت آنها بوده و بدون شک مردم بهواسطه شخصیتها و احزاب اصلاحطلب در حمایت از دولت ظاهر شدند.
با توجه به روندهای موجود و اظهارات مختلفی که مبنی بر چگونگی حضور اصلاحطلبان در انتخابات مجلس وجود دارد؛ ارزیابی شما از نحوه ورود اصلاحطلبان به انتخابات چگونه است؟
به نظر من اگر اصلاحطلبان در پی ایفای نقش اصلاحطلبی خود هستند نباید بدون قید و شرط وارد انتخابات شوند. اگر نگاه اصلاحطلبان صرفا معطوف به استمرار حضور در قدرت است باید مشارکت بیقید و شرط و حداکثری در انتخابات پیش رو داشته باشند و حتی اگر هیچ یک از نامزدهای اصلی آنها تأیید صلاحیت نشود هم باید بیایند تا بتوانند با نیروهای دست چندم وارد مجلس شوند اما اگر نیروهای اصلاحطلب میخواهند نقش واقعی اصلاحطلبی خود را ایفا کنند باید زمینههای حضور منطقی، سالم و رقابتی در انتخابات را فراهم کنند. یکی از این زمینهها مشارکت آنها با چهرههای برجستهشان است. قابل قبول نیست که یک جناح سیاسی با ژنرالهای خود در انتخابات حاضر شود و متفکران، صاحبنظران و شخصیتهای تأثیرگذار یک جناح دیگر به طور کلی از عرصه رقابت کنار گذاشته شوند و اجازه داده نشود که از ظرفیتهای آنها استفاده شود. من هم با مشارکت مشروط اصلاحطلبان موافقم و باید مشارکت مقید به شرایطی باشد و اگر آن شرایط محقق شد جبهه اصلاحات با تمام توان در انتخابات شرکت کند. البته بعید میدانم در انتخابات آتی نیز به این نقطه برسیم زیرا یکسری از اصلاحطلبان حضور بیقید و شرط در انتخابات را پذیرفتهاند.